پدر !
پدر سوخته در باران
چقدر تابلوست درونت
کشته ی چشمت
کنتور آبم.
خیس است و تر
رها شده باد
که است که می خواند
جن و پریزاد.
آشتی آشتی آشتی
واژه ی چاق گوشتی
پدر پدر پدر
انتخاب آخرین مادر .
قبض از راه و کوره راه
چفتک فرسوده آبها
و جیبهای تهی از دوستت دارم ها
در سینه های تراش خورده از خنجر پدر !
گهیب را تو پیر کردی
گهیب لالاییهای ما
آن که هم آب بود و هم کنتور پدر !
هم پا بود و هم نور پدر!
طراوت تبسم در بارش بی نانی
بر لبهای زخم و خشک ما ...
گوش جاویدان
برای زبان تیز و آهنین کودکانت
ستیز را آخرین کن
شب و چپاول چنگیز در راه
کودکانت تشنهی آرامیدنن
و
خسبیدن در میان آرامشی بی هیچ
به نام مادر
کنتور هم بی نمره است
و من.
آشتی کن پدرم
مادرم در راه است .
گهیب:عروس
چفتک: قفل در و پنجره . دستگیره
این کار را در سال ۱۳۸۰ در خدمت سربازی نوشتم و امروز در آن تغییراتی حاصل شد . این شعر را با افتخار بسیار به (خانم ش سرافراز) تقدیم می کنم آنکه در کودکی هر گاه بی مادر می شدم مرا از شیر کودکش دریغی نبود .
عجب کهره ی ساکتی ...
ساکت که نه خودت بهتر ادونی کاکا خوبم
محشری کاکا آپم سر بزن
حلاله
دارام می بی نم ات می خان ام ات
سلام
شعرهات قشنگ و خوندنی!
عکسهات جالب و دیدنی!
موفق و پیروز باشی!
سلام
خاطرات زیبایی نوشتی ..... چه مادر مهربانی ....
موفق باشید
البته بخش آخرش...
بسیار دوست داشتنی است جغد عزیز
تو هم ...
خیلی وقتن که با کسی درد دل امنکردن اوضاع داخلی نه خوبن نه بد یه طور دیگن یه حالت که درکش اکنم ولی ناتونم بگم احساس راحتی خو از دست امدادن /مه کمتر پیش اتات که حسرت گذشته ام بخورم ولی امروز ظهر عجیب یاد دوران دبیرستان کفترم چقدر راحت و بی خیال تلفن یکی از دوستم پیدا امکه زنگ امزه بهش گپ مزه و خنده ولی تا تلفن قطع بو دوباره حالم بد بو /دوش خو یکی از معلمم امدی که فوت ایکردن داخل یه قبر وستاده خاک های دور قبر صاف شکه با مه گپ شزه خیلی ترسیدرم اصلا دوش همش خواب وحشتناک مدی /الان ترسیدم برق برد واین همه که برات امنوشتن از بین بریت /پس فعلا
همراه دوران جونی مه ! نگینوم که بد احوال بشی کاکای خوبم امیدوارم که دادون کدر تو بدنن که چه فرشته ای کاکای خوبشون .
بابا بی خیال ...دیگه تحفه ام که نیستی به خدا ...
خییییلی خا خاشن ای شعر دم رامیت هم گرم . سرور هم برارد سر...
سلام و نخسته !!
ممنون از حضور سبزتون
اشتباه بوده...
شاد و موفق باشی
مادر درد داشت با همی گشیدگی اضلاع با همه شیره های نیامده ازچی ... سخت.خوب یادتن!
سلام
ممنون از نظرت
شما اهیل کدام بندر زیبای ایران هستی؟
انگار برای مادر بود این شعر هرچند که همه از پدر گفته شده بود آنجا که گفتی <خسبیدن در میان آرامش بی هیچ به نام مادر> انگار مادر آمد و ماند.
شعر خوبی بود. موفق باشید.
سلام
خیلی خوبه آدم قدر دان و قدرشناس باشه
سلام
ممنون از حضورت
سلام
ممنون از حضور سبزتان
سلام
زیبا بود در بی ریا ییش شکی نیست.
به منم سر بزن.
آشتی کن پدرم
کنتور آب ثانیه ها را می اندازد
و کودکان تشنه، آرمیده اند
و گوش سپرده اند به صدای خنجر
نه صدای خنجر نیست
صدای پای مادر است
که خسته تر از همیشه
صدای آب را زمزمه می کند
کاش آن نوشته اولیه را می دیدم