جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

آشتی کن پدرم ...

پدر !

پدر سوخته در باران

چقدر تابلوست درونت

کشته ی چشمت

کنتور آبم.

خیس است و تر

رها شده باد

که است که می خواند

جن و پریزاد.

آشتی آشتی آشتی

واژه ی چاق گوشتی

پدر پدر پدر

انتخاب آخرین مادر .

قبض از راه و کوره راه

چفتک فرسوده آبها

و جیبهای تهی از دوستت دارم ها

در سینه های تراش خورده از خنجر پدر !

گهیب را تو پیر کردی

گهیب لالایی‌های ما

آن که هم آب بود و هم کنتور پدر !

هم پا بود و هم نور پدر!

طراوت تبسم در بارش بی نانی

بر لبهای زخم و خشک ما ...

گوش جاویدان

برای زبان تیز و آهنین کودکانت

ستیز را آخرین کن

شب و چپاول چنگیز در راه

کودکانت تشنه‌ی آرامیدنن

و

خسبیدن در میان آرامشی بی هیچ

به نام مادر

کنتور هم بی نمره است

و من.


آشتی کن پدرم

مادرم در راه است .


گهیب:عروس

چفتک: قفل در و پنجره . دستگیره


این کار را در سال ۱۳۸۰ در خدمت سربازی نوشتم و امروز در آن تغییراتی حاصل شد . این شعر را با افتخار بسیار به (خانم ش سرافراز) تقدیم می کنم آنکه در کودکی هر گاه بی مادر می شدم مرا از شیر کودکش دریغی نبود .

نظرات 18 + ارسال نظر
کهره شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ق.ظ http://kahreh.blogsky.com

عجب کهره ی ساکتی ...

کهره شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:31 ب.ظ http://kahreh.blogsky.com

ساکت که نه خودت بهتر ادونی کاکا خوبم

مهران شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:47 ب.ظ http://bnd.blogfa.com

محشری کاکا آپم سر بزن

کشمیری ساجده شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 ب.ظ http://solina.blogfa.com/

حلاله
دارام می بی نم ات می خان ام ات

سارا یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:28 ق.ظ http://raniaprincess.blogsky.com/

سلام

شعرهات قشنگ و خوندنی!

عکسهات جالب و دیدنی!

موفق و پیروز باشی!

بنگرى یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:01 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام
خاطرات زیبایی نوشتی ..... چه مادر مهربانی ....
موفق باشید

البته بخش آخرش...

بلوچی یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:40 ب.ظ http://www.parparook.blogsky.com

بسیار دوست داشتنی است جغد عزیز

تو هم ...

کهره دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:39 ب.ظ http://kahreh.blogsky.com

خیلی وقتن که با کسی درد دل امنکردن اوضاع داخلی نه خوبن نه بد یه طور دیگن یه حالت که درکش اکنم ولی ناتونم بگم احساس راحتی خو از دست امدادن /مه کمتر پیش اتات که حسرت گذشته ام بخورم ولی امروز ظهر عجیب یاد دوران دبیرستان کفترم چقدر راحت و بی خیال تلفن یکی از دوستم پیدا امکه زنگ امزه بهش گپ مزه و خنده ولی تا تلفن قطع بو دوباره حالم بد بو /دوش خو یکی از معلمم امدی که فوت ایکردن داخل یه قبر وستاده خاک های دور قبر صاف شکه با مه گپ شزه خیلی ترسیدرم اصلا دوش همش خواب وحشتناک مدی /الان ترسیدم برق برد واین همه که برات امنوشتن از بین بریت /پس فعلا

همراه دوران جونی مه ! نگینوم که بد احوال بشی کاکای خوبم امیدوارم که دادون کدر تو بدنن که چه فرشته ای کاکای خوبشون .
بابا بی خیال ...دیگه تحفه ام که نیستی به خدا ...
خییییلی خا خاشن ای شعر دم رامیت هم گرم . سرور هم برارد سر...

انبا میناب چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ب.ظ http://www.ambaminow.blogfa.com

سلام و نخسته !!
ممنون از حضور سبزتون
اشتباه بوده...

شاد و موفق باشی

گن جیش کک پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:13 ق.ظ http://gonjeshkakeashemashe.blogsky.com/

مادر درد داشت با همی گشیدگی اضلاع با همه شیره های نیامده ازچی ... سخت.خوب یادتن!

محمد شنبه 22 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:33 ب.ظ http://www.gahan.blogfa.com

سلام
ممنون از نظرت
شما اهیل کدام بندر زیبای ایران هستی؟

راضیه شنبه 22 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:29 ب.ظ http://razieh1982.blogfa.com/

انگار برای مادر بود این شعر هرچند که همه از پدر گفته شده بود آنجا که گفتی <خسبیدن در میان آرامش بی هیچ به نام مادر> انگار مادر آمد و ماند.
شعر خوبی بود. موفق باشید.

مهرگان شنبه 22 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:25 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com

سلام
خیلی خوبه آدم قدر دان و قدرشناس باشه

مریم یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:45 ق.ظ http://tearofme.blogfa.com

سلام

ممنون از حضورت

sali یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:56 ب.ظ

سیدجلال یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:35 ب.ظ http://kolger.blogsky.com

سلام
ممنون از حضور سبزتان

سیناسایبانی دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:48 ب.ظ http://www.sina-s.blogsky.com

سلام
زیبا بود در بی ریا ییش شکی نیست.

به منم سر بزن.

پدرخوانده چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:52 ق.ظ http://www.damadam.blogsky.com/

آشتی کن پدرم
کنتور آب ثانیه ها را می اندازد
و کودکان تشنه، آرمیده اند
و گوش سپرده اند به صدای خنجر
نه صدای خنجر نیست
صدای پای مادر است
که خسته تر از همیشه
صدای آب را زمزمه می کند

کاش آن نوشته اولیه را می دیدم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد