جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

شب و من و...

وقتی آهسته سر و پایت را به دلم زدی

نان را تخته‌ی زنم کردی

پشت این اتصالات

پشت این دم و باز دم سرد

کنارٍ هیچٍ دریا می‌شدم

و

وزق آب پشه‌های رابطه‌مان را می‌خورد.

سرد بودی آنشب اما

یخ نه

آخ نه

تو آب شدی و مهتاب نبود

و من

پشت نازکت را خواب شدم.

شب می‌شد هر دم بر من

و تو

دقایق را ایست می‌کشیدی!

نعره جان من خاموش در درونت .

الله و اکبرمسجد سبز

هوشیاریت را هشدار می‌داد

و روح من

در مخملی‌های جانت

سجده می‌کرد .

چقدر آن ثانیه ها عاشق بودند

چقدر !

و من تنها نگاهت می کردم

بلند می سرودم گیتارم را

و دستانم را کوک می کردم :)(یار عزیز کامت بلندم ...))

تو رگ سکوت را پر از نام من می کردی

و من همچنان

آتش زیر خاکستر بودم .


پیشکش برای R- A , وقتی که کودکم .

نظرات 18 + ارسال نظر
کلنگ سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:31 ب.ظ http://keleng.blogfa.com

سلام
راستش من زیاد از شعر سر در نمی یارم
موفق باشی همیشه

کشمیری ساجده سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:46 ب.ظ http://porteghale206.blogsky.com/

پیش چی کسی می کشی شب را بی ماه - خون دنی بود -

گن جیش کک چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:56 ق.ظ http://http:

سلام .خوبی انجا که گفتی هوشیاریت را هوشیار می داد...خیلی بد ریختش کرده
خیلی اضافه داره ووو
.....
اما خوب اینجا توی که تصمیم می گیری

شبنم چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:44 ق.ظ http://koumeyemehr.blogsky.com/

سلامخسته نباشید
ممنون که سر زده بودید
مطلب ،قشنگ بود
موفق باشید

ماه لی لی چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:23 ق.ظ http://www.abi-e-aram.blogfa.com/

درود...وچقدر مخملی های روح را بی ترسی از کاوش زمین
به گیتار بستی تا فریاد کند:آی آبنبات...آی کندروک..

انبا میناب چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.ambaminow.blogfa.com

سلام.. و نخسته
خوندنی بود این قسمت..
شب می شد هر دم بر من

و تو

دقایق را ایست می کشیدی!

موفق باشی کاکا

اکسیر چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:16 ب.ظ http://4130.Blogfa.Com

امخوند_به دلم نشت_موفق بشی کا

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:30 ق.ظ

نـقـــــاشیـــخــــــــــــــاک
احـــــــمد کـــــــارگـــــران
اجراء : جمــــعه 10 خرداد
بوستان کیش ( نیم دایره )
ســــــــــــاعت 6 عـصــــر

سمیرا پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:27 ق.ظ http://ssssamiraaaaa.blogfa.com

سلام
وبت از عکس خالیه
یه عکس هم بذار خانوم خانوما

البته بنده
جغد نری هستم .

حسین رزده پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:03 ب.ظ http://sozlavarblogfa.com

ترشی نخوری بهتره برام لینک بزار وبه همه بگو

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:14 ب.ظ http://sozlavar.blogfa.com

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:14 ق.ظ

زایش تلخی ست حقیقتی که از قابلگی تو بر می آید
اینک منم
زن زاوویی که
پریشان
به شنیدن شیون نو رسیده اش نشسته...
زایش تلخی است
حقیقت تورا
از سوراخ تنگ
دلی گرفته زادن
و اکنون لبخند زنان
شادبان میدهی تا در آغوش گیریش تنگ،
لبخندی دیگر را...

ولی من پر از گفتنی ام ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:16 ب.ظ

یار کامت بلندم؟

راحیل یکشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:24 ب.ظ

مرا دچار خودت کرده ای دچار خودت

بیا بزن دو سه پیکی به افتخار خودت

بس است هر چه که ما دور بوده ایم از هم

اراده کن که ببینی مرا کنار خودت

منی که عاشق آزادی خودم بودم

چقدر ساده کشاندی به انحصار خودت



[ بدون نام ] چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:56 ق.ظ

واقعا یه روزی علاقه ت به مه تمون ابو؟
مه ایجا ها هم نهسترم ولی تو دوستم اتبودن

تو استثنایی زن

زنت چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و چیزی بنویس
سند عشق، به امضا شدنش می ارزد
کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزد
با دو دستِ تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه برپا شدنش می ارزد
دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
سالها ... گر چه که در پیله بمانَد غزلم
صبرِ این کرم به زیبا شدنش می ارزد

راحیل سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:17 ب.ظ

راحیل پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ب.ظ

چراغ ها روشن بودند آنروز که نان را تخته دیگری کردم و کورسوهای امیدش را کور و امروز وزق های آب حتی به پشه های رابطه مان نیشخند هم نمی زند .

چه خام بودم که پنداشته هایم گواه بودنی بی انتها می داد آنگاه که داشته هایم را با دیگران بذل بی سخاوت می کردم.

آنقدر بی تفاوت میل به نبودنم می کنی نه انگار که بودنم ، نفسی از موهایم ، روزگاری پاد تمام زهرهایت بود؛ نه انگار که روزگاری شریک تمام دردهایت بودم.

هرچقدر هم که باشم آنقدر کمم که کم آورده هایم به جمع و تفریق ش هم نمی ارزد و آنقدر کوچک می شوم که اسمم از هرکجا خط می خورد ؛ اگرچه شناسنامه ام تاوان کوچکی از بزرگتری ست.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد