شل و سفت میشوی در من
Onlin Offlinهای پیدرپی
و
خاطرهای تجزیه شده
که یادم میکند
و گاه حتی
صدایم میکند.
پوزخند نفرینی مادرم
را
هجی میکنی
شکل وسواسی آن روزهایت
که
انتظار زمان را
دو نیمه میکرد.
عقربهها واژگون میگردیدند
رویایت نمناک میشد
و من
بر پشت بامدادم
که میشود روزی
خمیازه آرامش میکشم.
نمایشگاهی از آثار طراحان هرمزگان...(بزودی)
سلام جالب وجواب داد
طرف به ما ایکردوند
تو که تگو کبول ایکردن...۱۳ ایدادن