جغد بندری

( )

خاطرم در آتش است

یاسمن‌ها را فرا خوانید

با سپیدی کوچک‌شان

. شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:02 ب.ظ

نظرات 7 + ارسال نظر

(((طاهرزئی))) سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:41 ق.ظ http://taherzai.blogfa.com

سلام
به ما هم سری بزنید
منتظر حضور سبزتان هستیم

مهرگان سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:27 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام

سال نو مبارک

علی سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:51 ب.ظ http://www.ali11z.blogfa.com

سلام
به همین سادگی

که کلاغ سالخورده

با نخستین سوت قطار

سقف واگن متروک را

ترک می گوید

دل؛

دیگر

در جای خود نیست

به همین سادگی!
...
براستی مگر انسان چیست که با کلمه ای این همه دگرگون می شود همین چند کلمه از شاملو دنیایی در من به یادم آورد که چشمان آشفته ام را آشتفته تر کرد وخواب در این نیمه شب شرجی بندرعباس حرامم شد
وحالا ایستاد ه بر چارچوب دری که دژمن است می خوانم غم این خفته چند خواب در چشم ترم........منم دارای اتاقکی هستم که عمری به دراز هستی من دارد اتاقی گلین که چون قارچی رویده بر زمین گرم جنوب مرا تا دور دستها می برد اینجا را با تما م دنیا عوض نمی کنم اینجاا همیشه لبخند مادرم هست اینجا بوی نان بوی ارامش بوی قصه وپتویی مهربان است که پر از گرمایی لذت بخش است اینجا در این اتاق تنها ودور که شبیه هیچکدام از اتاق های شهر نیست دستان مادرم برایم چای می ریزد ومهربانی را می توانم لاجرعه بنوشم بنوشم ...
اگه کسی جلوم نگیره اینجا را پر می کنم ....شب بخیر