جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

کارگاه منصفی چند گیتار

سال ۱۳۷۷ برادر بزرگم هادی در یک کارگاه درب و پنجره سازی کار می‌کرد که نزدیک خانه‌مان بود. من هم تابستان‌ها در کنار هادی به آنجا می‌رفتم و کار می‌کردم. کارگاه متعلق به یک مرد فسایی بود که تقریبا همه کس و کارش همین کاره بودند. همراه با زن و دو بچه‌اش در خانه‌ی کوچکی که گوشه‌ی کارگاه ساخته بودند زندگی می‌کردند. هر سال یک ماه تابستان کارگاه تعطیل می‌شد و مرد فسایی همراه با زن  و دو بچه‌اش به شهرشان می‌رفتند و کارگاه را دست هادی می‌سپردند. در این میان کارگاه به پاتوقی تبدیل می‌شد برای ما. البته من پنج سال از هادی کوچک‌تر بودم و مرا زیاد با خودشان شریک نمی‌دانستند. برادری دیگری داشتم که در آن سالها بندرانزلی و مشغول تحصیل بود. در ایام تعطیلی یک ماهه کارگاه او هم به بندرعباس آمد. با یک گیتار! من تا به حال گیتار را از نزدیک ندیده بودم. دست روی سیم‌هایش می‌کشیدم و جانم شیرین می‌شد. حمید خیلی تاکید داشت که برخورد خوبی با دوست تازه وارد داشته باشیم! ساز متعلق به دوست هم کلاسش بود که مهدی جهانگیری نام داشت. حمید ساز را به دست می‌گرفت و ترانه‌هایی می‌خواند. درست به یاد دارم اولین ترانه‌ای که برای ما  خواند: ناتونم برم ناتونم بنینم بود. ترانه برای من خیلی تازگی داشت. در آن روزها من سلیقه موسیقی‌ام به برکت کاست‌های هادی که البته خیلی زیاد بودند شرایط خاصی داشت. هادی آن روزها بسیار داریوش می‌شنید و در کنارش فریدون فروغی و فرهاد! من هم سلیقه هادی بودم. اما شکیلا شنیدنش را نمی‌پسندیدم و برایم جذابیتی نداشت. حمید در کیفی که از بندرانزلی آورده بود چند سوغات بندرعباسی داشت. چند کاست کهنه که رویش برچسب خورده بود ابرام. حمید یکی از کاست‌ها  که رنگ سیاهی داشت را روی پخش سونی هادی که با حقوق یک ماهش خریده بود گذاشت. صدایی خسته شروه‌ای می‌خواند. صدات امزه صدام تشنو نهندی... . من مجذوب صدا شدم و دو گوشم را همه به دو باند بزرگ پخش سونی سپرده بودم که تنها صدای مردی و گیتاری بود. برایم تازگی داشت و احساس می‌کردم آهنگ را می‌فهمم. دوست دیگری که همراه حمید بود اهل نخل ناخدا و اعتقاد داشت که موسیقی تقلید بدی از آهنگ‌های اصلانی است. من تمام یه لب کاست را بی‌وقفه و در میان گفتگوی آنها شنیدم. مست موسیقی و صدای خواننده شده بودم. صدایی که درد داشت و لبریز از احساس بود. حمید گفت دوست گیتاریستش شب می‌آید و برایمان موسیقی می‌زند. تا شب بی‌قرار و خوشحال بودم که می‌توانستم نوازنده گیتاری را از نزدیک ملاقات کنم و اجرای زنده‌ی همین موسیقی‌ها را ببینم. شب شد و دوست برادرم آمد. به یاد دارم وقتی داشت گیتار را کوک می‌کرد در چشمانم اشک بود و تمام موهای تنم سیخ شده بود. لذت دردناکی بود. گریه‌ام می‌آمد. گیتار که کوک شد موسیقی زد و خواند: تا تو قدر مه بدونی دیر ابو... 

نمی‌دانم آن دقایق بر من چه می‌گذشت. کاملا منقلب و مست بودم. تمام آن شب به صدایی که از گیتار می‌آمد و مثل تیر در قلبم می‌نشست فکر می‌کردم. و آن شب تقریبا همه کاست‌های حمید را گوش کردم. فردا ظهر حمید یکی از بچه‌های محل را به کارگاه آورد. اختلاف سنی‌اش با ما زیاد بود. او موسی کمالی نام داشت و موسیقی کار می‌کرد. برایمان از منصفی حرف زد. از خاطراتی که با او داشته، از عکس‌هایی که از او گرفته ، و از این که خیلی تنها و در میان جمع می‌زیسته. فکر می‌کردم با کسی آشنا شده‌ام که باید زودتر او را می‌شناختم چون او حالا یک سال است که مرده. تصمیم گرفته‌ام  گیتار بزنم تا این آهنگ‌ها را بخوانم. بعد از گذشت دو ماه آکوردهای ساده ابرام را می‌زدم. و سعی می‌کردم مثل خودش دردناک بخوانم. البته نمی‌شد و خودم هم این را می‌دانستم. حالا 12 سال از آن روزها می‌گذرد و تازه می‌دانم آشنایی‌ام با منصفی چقدر در زندگی ام تاثیر گذار بوده است.

نظرات 13 + ارسال نظر
وبگرد جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.bloglist.blogfa.com

وبلاگ جغد بندری به روز شد. لینک به روز شدن شما در وبلاگ های به روز هرمزگان. لطفا در نظر سنجی شرکت کنید.

باد یمانی جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:34 ب.ظ http://baade-yamani.blogsky.com

چه خوب که بروز بو
و همینطور چه آشنا هم نوا بو...
سپاس

سیاورشن جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:49 ب.ظ

حالا فاصله ی ذهن و قلمت به حداقل رسیدن...چه متنی خوبی...

لی جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:46 ب.ظ http://leee.us

من خیلی دیر منصفی رو شناختم . شاید هم هنوز درست نشناختمش ...

منصور دریا دل شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ق.ظ http://mansourdaryadel.blogfa.com/


با سلام و قدردانی بخاطر توجه به زنده یاد منصفی

بنده حقیر هم این افتخار بزرگ نصیبم شده که چند بار در منزل
شادروان حسن کرمی منصفی هنر مند پر آوازه را زیارت کنم.
منصفی چه از نظر تسلط بی بدیلی اش به ادبیات خصوصا شعر
از توانایی خارق العاده ای در موسیقی و آوازه خوانی بر خودار بود.
بحق منصفی آگاهترین،متعهد ترین و دردمندترین هنر مند زمانه خود بود. یاد و خاطره اش همیشه جاوید باد.

امان شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ق.ظ http://taaghormozgan.mihanblog.com/

سلام مجیدجان
تا تو قدر مه بدونی دیر ابوت
خیلی سخته که این نوشته صمیمی ات رو نخونم اما بعضی وقت ها آدم جدا از مجذوب شدن به موسیقی خاص منصفی و جاذبه ترانه ایی اش میمونه که چرا متولیان فرهنگی شهر واستان برای صمیمص جلوه ای از یاد این هنر مند و چرا یادی از سر الزام هم ندارند
گاهی تاسف از این که مافکر های واهیمی کنیم که هنر را دفن می کنیم و صدالبته که هیچگاه دفن ذهنیت ها نمی شود وگاهی بهسرگیجه حضرات دفن شده محسوب می شود و البته که ابرام همیشه اینو با خودش داره که " صدات امزه صدام تشنو نهندی " اما ما یادمون باشه منصفی برای بعضی ها از سر سوز حرف نمی زنه
وبازهم نجوا می کنم
تا تو قدر مه بدونی دیر ابوت
موفق باشی

.... شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:25 ب.ظ http://abed.blogsky.com

شمردن معکوس دندان فقر پیشکشی

وبگرد یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:47 ق.ظ http://www.bloglist.blogfa.com

وبلاگ های به روز استان
سیاورشن

اهل هوا

دخت کنگ

رودان نیوز

لطفا در نظر سنجی وبلاگ نویسان برتر هرمزگان شرکت کنید.

موسا یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:25 ق.ظ http://zehneziba.blogsky.com/

۱۲ سال.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ http://ccu-cinema.blogsky.com/

شما چه فکر می کنید؟
در سی سی یو سینما
ویژه ندای جوان

امامدادی چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ق.ظ http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام مطالعه کردم جالب بود

چارلی جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ق.ظ

سلام
یکی از بهترین مطالبی که ازت خوندم همین خاطره بود.
کاملا حس و حال اون دورانتو می شد تجسم کرد.

نازنین دوشنبه 14 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ق.ظ

مادربزرگ ۸۰ ساله من هم رامی را دوست میداردآهنگهایش را برایش ضبط کرده ام و هر روز گوش میدهد
این متن را برایش خواندم خیلی خوشش آمد
گفت از شما تشکر کنم

پ.ن: ایشان تا کلاس ششم درس خوانده اند و اهل کتاب و موسیقی هستن.شاید باورتون نشه اما خیلی با ذوق هستن و برای همین من عاشقشم

از طرف من سلام کنید به مادر بزرگ عزیزتان. من هم دوستش دارم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد