جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

صف

...کمی عقب‌تر ایستاد. صدای زن‌هایی که جلوی صف ایستاده بودند بلند می‌شد. نزدیک ظهر بود و خورشید بی‌رحمانه زمین را گرم می‌کرد. باز هل‌اش دادند و مجبور شدم قدم به عقب بگذارد. همه‌ی تنش خیس عرق بود و دو کیلوی سیب زمینی که در دست داشت سنگینی‌اش را چند برابر می‌کرد. از بس عقب عقب رفته بود حالا نزدیک خیابان بود. کوپن شماره ۵۷ قند و شکر در دستش له شده بود. صدای بلندی به گوش رسید: جنس تموم شده ...نفرای آخر برن فردا بیان...

نظرات 2 + ارسال نظر
سرزمین رودان دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:08 ب.ظ http://sarzaminroodan.blogfa.com

sarzaminroodan.blogfa.com
سلام وب جالبی دارید ها
لطف کنید من رو هم با نام رودان سرزمین من لینک کنید

منصور++ سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ب.ظ http://www.minab.ir

سلام و دیگر هیچ.

فردا هم که رفت...

موفق و منصور و همواره روشن باشید.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد