جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

جلال مرادی

 

با دیدن گزارش تصویری که در خبرگزاری فارس + منتشر شده بود به یاد جلال مرادی افتادم. جلال دوست دوران جوانی پدرم بود،که می‌گفتند قدرت بدنی عجیبی داشت. آن روزها که پدرم بیشتر حوصله تعریف خاطراتش را داشت می‌گفت: من و جلال در دوران جوانی کارهای عجیبی می‌کردیم. یک بار تصمیم گرفتیم با قایق کوچکی که ساخته بودیم تا "کشتی سوخته" برویم و برگردیم. اول صبح جلال مثل همیشه پر انرژی مرا بیدارکرد تا راهی دریا شویم. قایق را کول کردیم و تا ساحل بردیم. پارو زنان به طرف کشتی سوخته به‌راه افتادیم. گاهی من پارو می‌زدم و جلال استراحت می‌کرد گاهی هم او پارو می‌زد و من نفسی تازه می‌کردم. 100 متری کشتی بودیم که قایق با یک تکان کوچک من زیر آب رفت. هر دو خسته بودیم. جلال زیرقایق رفت و قایق را بالا آورد. با ظرفی که همراه داشتیم آب‌های قایق را خالی کردم. چند متری را نرفته بودیم که دوباره قایق به زیر آب رفت. من دیگر هیچ توانی نداشتم. 18 کیلومتر بی‌وقفه پارو زده بودیم. جلال دوباره تلاش کرد تا قایق را بالا بیاورد. اما این بار بی‌نتیجه بود. گفتم صبر کنیم تا قایقی بیاید و نجات‌مان دهد. جلال قبول نکرد.گفت: با شنا برمی‌گردیم! هر وقت خسته شدی من کمکت می‌کنم... به توانایی‌های جلال ایمان داشتم اما راه خیلی سختی بود. شروع کردیم شنا کردن به طرف ساحل بندرعباس. هر گاه خسته می‌شدیم خودمان را روی آب شناور می‌کردیم. اما من واقعن دیگر توانی نداشتم. جلال دست مرا گرفت و روی شانه‌اش گذاشت و تا ساحل شنا کرد.  

من تقریبن همه خاطرات پدرم را از برم. همیشه پای ثابت خاطرات پدرو مادرم بودم. خاطرات خیلی دور ...حالا 35 است که جلال خارج از کشور زندگی می‌کند. از برادر زاده‌اش شنیدم که می‌گفت عمو جلال 8 فرزند دارد که همه‌ی فرزندانش تحصیل‌کرده‌اند. می‌گفت دولت آن کشور به دلیل اینکه او 8 فرزند موفق دارد از او طی مراسمی تقدیر کرده. امیدوارم هر جا که باشد همیشه سالم بماند. 

عکس: مرتضا رفیع‌خواه(فارس)

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد