نزدیک به پنج سال است که تمامم را در آنجا میگذرانم .دوستان زیادی به دیدارم آمدهاند وکارهای زیادی آنجا کردهام وکردهاند و میکنم و میکنند...
الان نیز جای همیشگی وامن برای من آنجاست سادهترین و بینازترین اتاق دنیا ...
اتاقی که قبل از من مادربزرگم در آن میزیسته که به دلیل شباهت من با شوهرش یعنی پدر بزرگم مرا بسیار دوست میداشت وعزیز...
اتاقک سرد ارث پدری تنها آشنای من است وظرافت را اندازهی خدا میداند و مرا نیز...
چرا گرمش نکردی ؟
نمی خوای یا نمی تونی ؟
به بلاگ اسکای هم خوش اومدی
گرم نه ...اصالت اتاق را می پرستم و هیچ گاه به فکر گرم کردنش هم نخواهم بود سردیش شاید امن است
سلام.امیدوارم موفق باشی
مرسی.
جای امنیست خواب را برای اولین بار اینجا دیدم .
حالی خوش باش عمر بر باد نکن
اتام اگینم. باش؟
آنگاه
که همه مادر ها
شیرهایشان را حرامت می کنند
پستان های رهایی را بمک
از سینه ارث پدری
و مرا دشنام بده
که شباهنگام بر در نکوبم
....حتی سرمای ارث پدری ات را تمدید می کنی به روزی که نمی دانم تا درازای رسیدنش به انتها یخ می بندم از سردی امروزت یا دق می کنم از نپوشیدن لباسهای عاریه ای که می خواستم جشنی باشدمان کوچک برای این شروع تازه....
یخات را آفتابی همیشگی میشوم...و همراه آن لباس تنت...من هم میرقصم
ما خوو ناکیم چطو بهشب خوو م ایدیدن نادنم