تا به حال این جمله که مسئولان کشور اکثرا در کارشان متخصص نیستند راشنیدهاید. در جای جای این کشور از مسئولان خرد تا مسئولان کلان، دست اندر کارانی وجود دارند که در کارشان تخصص لازم را ندارند. مثلا کارشناس تاسیساتی که سمتی فرهنگی در یکی ازادارات را دارد. البته هستند مسئولانی اینچنینی که بسته به علاقهی شخصی و توانایی لازم در کار خود بسیار موفق هستند. یکی از دلایل کاردان نبودن این دسته از مسئولان همان روش بد آموزش در کشور است و یکی دیگر از دلایلش مدرک محوری در سیستم استخدامی ادارات و سازمان های دولتی است. دانشجو از وقتی پا به دانشگاه می گذارد همهی تلاشش این است که مدرکی برای خود اخذ کند تا بتواند در سازمانی یا ادارهای استخدام شود. هر رشته ای که بتواند زودتر او را به مقصدش برساند و بازار کارخوبی هم داشته باشد را انتخاب میکند و بعد از چند سال در یکی از همین رشته ها فارغ التحصیل میشود و به استخدام سازمان یا ادارهای در میآید. جدا از آنهایی که خانواده ی معظم شهید هستند یا کارت بسیجی فعال و مخلص را دارند و خیلی راحتتر این مسیر را میپیمایند. جدا از آن دسته که وضع مالیشان خوب است و کمبود مالی بعضی از استادان خود را تامین میکنند و در صد قبولی شان را تضمین...
امروز از جایی خبر دار شدم که درکرمان برای سهراب سپهری بزرگداشتی گرفتهاند و مدیر کل اداره ارشاد کرمان بعد از سخنرانی خود گفته: چرا آقا سهراب خودشان به روی سن تشریف نمیآورند تا از نزدیک با او آشنا شویم...البته این موضوع یکی دو سالی ازش میگذرد ولی عمق وخامت را نگاه کنید!
شاید شما هم مثل بنده این قضیه را جوکی ساختهگی بدانید اما این جوک یک حقیقت تلخ است که در کشور ما زیاد اتفاق می افتد.
چه جالب مه هم مواسته درباره همی مطلب بنویسوم. الا به جاش لینک امدا بهت.
ولی مه یه روایت دگه مشنوتن.
مثکه به رییش ارشاد اتارن ردیف اول وا خانواده سپهری خوش و بش بکنت و خوش آمد بگیت. که یهو اپرسه: پس آقا سهراب خودشون چرا تشریف نیوردن!
حتا جکش تلخن
از کوزه همان برون طراوت که در اوست
از یک حکومت مذهبی با افکار قرون وسطی چه انتظار دیگری دارید ؟ داشتن ریش ، قیافه عبوس ، پیرهن چروک و یقه اخوندی ، برای مدیری و مدیریت کافی است .
اما این حکومت و این مدیریت از اسمان ناز نبودن ، ما هستیم که ۳۰ سال این جکومت پذیرفته ایم و به مدیریت ان تن داده ایم و هنوز هم خیلی ها سنگ ان را به سینه می زنند . خالو دل خو تنگ مکن ! تا این ملت دلش به چاه جمکران خشن وضع بهتر که نابو بدتر هم ابو .
از ما است که بر ما است
روایت کردن این موضوع سخته چه برسه به نوشتنش...
سلام برادر.بی خیال.خودش درست میشه.
سلام توی همین شهر جای صحبت از مشکلات فرهنگی شد ویکی از مسئولین گفت هنرمندان احساسی هستند چیزی گفتند حالا
سلام
خسته نباشی
خدا رحمتش منه .
احتمالا اثرات موزه صنعتی کرمان بوده !!
نه تلخه نه ناراحت کننده
چرا آقای سهراب خودشان روی سن تشریف نمی آورند!
خیلی حالب بود!
یا درودو احترام.
دریاباری
ببین چه بدبختی هستیم ما....
ممنون از ابراز لطفتون...
رمضان خوش آمدی...
تو اون مراسم منم یه جایی اون گوشه ها نشسته بودم. خواهر سهراب هم ردیف اول بود( خانم پروانه سپهری). این رو هم شنیدم البته از زبون حضار نه خود مدیر کل ارشاد. وقتی که تابلوی اصل پیکاسو را ببینند و اظهار نظر کنند : حالا این چند تا خط کج و معوج یعنی چی؟ چه ارزشی داره؟
چه انتظاری می توان داشت از ارزش هنر و هنرمند.
ولی... موزه ی صنعتی جای بسیار دنجی است و قسمت پشت اون چند تا کارگاه نقاشی هست. یکیش مال پسر استاد صنعتی است . و توی یکی دیگه از این کارگاه ها استاد آبرنگ کار بسیار ماهری مشغول به کار هست که توی ایران کم نظیره و در کنج خلوت تنهایی خودش در کنار یک ساز سنتی با رنگ ها زندگی می کند.
اگه اومدید کرمان بهتون توصیه می کنم حتما از موزه صنعتی دیدن کنید.
سلام
چه مطلب جالبی یک کمی خندیدیم
یاد آن بنده خدای افتادم که خودش را مذهبی می دانست
یک روز که بزرگداشت ملا هادی سبزواری از صوفیان و فیلسو فان
قرن دهم یازدهم هجری گرفته بودند بعد از مراسم گفته بود
این آقای شیخ کدام مسجد نماز جماعت می خواند تا ما هم شرکت کنیم!!!!!!!
به قول دوست بالایی یه کم خندیدیم.
ولی خداییش وقتی می ری قبر سهراب رو ببینی دلت کباب می شه...