
این سئوال که دستپخت جدید ابراهیم پشتکوهی، کارگردان موفق چند سال اخیر هرمزگان، چه طعمی دارد مرا به پلاتو آفتاب بندرعباس کشاند و وادار به کنکاش درباره آخرین اجرا تاتر تیتووک کرد. حضور بازیگران جدید و جانمایی تلفیقی از نشانهای فرهنگی در جنوب ایران و آمریکای جنوبی (مکزیک) در "مثل آب برای شکلات" ،اجرای متفاوتی را از تیتووک را در مقابل دید تماشاگران قرار داد.
داستان، خط ماجرایی را از رمان "مثل آب برای شکلات " یدک میکشد، رمان پر طرفداری که زبان زنانهای دارد، فرمی که در کنش و واکنشهای نمایش پشتکوهی دقیقا" بدان پرداخته شده است. پشتکوهی تلاش کرده جامعه مادرسالارانه داستان را به گونهای درشت شده و سادیسمی نمایش دهد. " لورا اسکوئیول " تلاش کرده سنتهای داستان خود را واضح و پررنگ به خواننده نشان دهد این در حالی است که پشتکوهی این مسئولیت را به بازیگران تازه کارش واگذار کرده تا نقطههای طلایی و پیام این رمان را با هدایت و چیدمان خودش به تماشاگر منتقل کند. بازیهای این گروه بازیگری فارغ از هرگونه داوری درباره شیوه اجرایی آن اتفاق میمونی بود که در اولین حضورشان نوید اتفاقهایی خوب در آینده تئاتر هرمزگان را میداد.
ذکر این نکته لازم است که که بازی دوست داشتنی و ساده بازیگران این روایت، لحظههایی خوب و روانی را ایجاد کرد هر چند گاهی با سکتههایی در بیان و حرکات کنترل نشدهی بازیگران، عدم یکدستی در جنس بازیها و عدم باور پذیری شخصیتها روبرو بودیم که باعث قطع ارتباط اجرا با تماشاگران میشد.
این نمایش پر از تضادهایی است که از درونمایه متن نشئت میگیرد و کارگردان با آنکه کُن اصلی داستان را حفظ کرده و چه در طرح و چه در جنس دیالوگی و بیان، امانتداری را بجا آورده گاها" ابهامات داستانی نمود پررنگی داشت. مثلا میتوان به بحث انقلاب اشاره کرد ...و این سئوال ایجاد میشد که مسیر مد نظر کارگردان کدام روایت است؟ آیا قرار است انقلاب شورشیان در نمایش پهلو به پهلوی دگرگونیهای مطبخ خانه پیش برود؟ و سئوال اینکه آیا کارگردان با کولاژ شیوه رئالیسم جادویی و رئال، سورئالیسم و عروسکگردانی توانسته کار را به سمتی ببرد که در آخر منجر به رضایت تماشاگر شود؟
کارگردان در ساختن برخی تابلوها هنرمندانه عمل کرده بود اما علیرغم اغراق در تصویرسازی که خاصه پشتکوهی است به نظر میآمد شیوه اجرا از تکه چسبانی سبکهای مختلف نمایش تبعیت میکند.
در این نمایش با تصویرسازیهای آگاهانه کارگردان مواجهه میشدیم که از وقوع جنبههای بصری هنر آشپزی نشئت میگرفت؛ حضور فلفل بر تندی غذاهای آن اقلیم ، حضور آرد و ذرت (پاپ کورن) که میتوانست زیبایی هنر آشپزی را به همان صرافت متن در اجرای نمایش هم داشته باشیم.
نشانه شناسی فرهنگ مکزیک و تلفیق آن با فرهنگ خاصه بندرعباسی حلقه نامفهومی بود که ما در لباس بازیگران دیدیم، شلوارهای بندری و لباسهای مکزیکی، هیچ تناسبی را برای ما تعریف نکرد. و صرف زیبا بودن لباس بندری و استفاده آن در نمایش دلیل منطقی نخواهد بود.
روی هم رفته پشتکوهی توانسته برای تماشاگر خودش، تازگیها و نوآوریهایی داشته باشد و لازم است به تداوم و پشتکار این گروه در عرصه تئاتر استان و کشور احترام گذاشت.
پ . ن : این نوشته در برگیرنده نگاه نگارنده که به عنوان یک تماشاگر اجرا را دیده است
امان رنجبری / آبان 91
مم نون هم از تو جغد بندری عزیز و هم از امان رنجبری گرامی
ققنوس تاتر برای سومین بار در جشنواره بین المللی تاتر فجر...
1. هر تماشاگر یک مخاطب منتقد است. در مرحله گفتگوی شفاهی می توانی هر طور دلت خواست نظر بدهی. اما وقتی مکتوبش می کنی و انتشارش می دهی،، دیگر یک تماشاگر ساده نیستی یک منتقدی که برای هر حرفت ادله و رفرنس داشته باشی.
2.رئالیسم جادویی مکتب، رئالیسم و سورئالیسم سبک و عروسک گردانی یک شییوه ی اجرای نمایشی است.
3.«تکه چسبانی» واژه تعریف شده ای نیست. همان کولاژ به لحاظ مضمومنی بهتر معنی و مفهوم را می رساند.
4.«جانمایی تلفیقی از نشانهای فرهنگی »«درشت شده و سادیسمی»«کُن اصلی » واژگانی متضاد در کنار یکدیگرند که منظور نویسنده را از کنار هم نهادن آنها مشخص نمی کند.
5. با یک نقد اصولی منتقد نشانه های ناشناخته اثر و دنیای کارگردان اثر را برای مخاطب عام باز می کند. یک نقد درست با شرط تحلیل و آنالیز دقیق به کمک دانش منتقد می تواند تاثیر یک اثر نمایشی را چند برابر کند و بالعکس.
6.نقد یک اثر نمایشی از کارگردانی اش سخت تر است. باید خیلی با اغماض به این مقوله نگریست.