
دیشب محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز کشور برای شرکت در همایش تجلیل از فعالان کانون های مساجد هرمزگان در بندرعباس بود. او ماموریت داشت تا اندیشه ی جوانان مسجدی که بیش از 200 خواهر و حدود 300 برادر بودند را به اهداف خاصی مثل نماز و قرآن متمرکز کند. در بین حرف هایش چند جمله عجیب و غریب بود که ابتدا از همه ی خوانندگان این پست عذرخواهی می کنم و در ادامه آنها را می نویسم.او در جایی از صحبت هایش که می خواست به توانایی های کانون فرهنگی مساجد در کشور اشاره کند گفت:
- کانون های فرهنگی باید از خودشان جوهر نشان دهند و روی پای خودشان استوار باشند و نیازی به کمک های دولت نداشته باشند. البته اگر برخی اوقات از این کمک ها استفاده کنند هم خیلی بد نیست. مثل این می ماند که کسی به یک نیزه تکیه بزند، تکیه دادن به نیزه شاید درد داشته باشد اما آسیب جدی به شما وارد نمی کند. اما نمی شود روی نیزه نشست چون پاره می شود...پس جوانان، اگر روی نیزه بنشینی چه می شوی؟!
جوانان با صدای بلند و یکپارچه: پاره می شوی...
- در جایی دیگر به کتاب های غیر از قرآن اشاره ای داشت و گفت: کتاب مثنوی خوبه اما در برخی جاها کج میره...مثلن بحث موسا و شبان. شبان از همه جا بی خبر به خدا می گه بیا تا زلف ت رو شونه کنم. بیا تا چارقد سرت کنم و دستت رو ببوسم...بعد هم که پیغمبر خدا با او برخورد می کنه از طرف خدا وحی میاد به موسا که چرا دل بنده ی ما رو سوزندی، خب به درک که دلش سوخته...هر چیزی یه قاعده ای داره همین جوری الکی که نمیشه عبادت کرد.
- بودجه های فرهنگی کشور فقط باید صرف دو چیز بشه. اول ازدواج دوم نماز. یعنی چی این هنرآ...یارو داره تمبک می زنه می گن هنر! ول کنین این هنرا رو ...
Yani ke
عجبا!
هرچی بیشتر حرف میزنن ، بی سوادیشون رو بیشتر به رخ میکشند ....
با چهار تا علوم فاسد چطور جرات میکنه از عرفان مولانا حرف بزنه. ما میگیم هنرمند واقعی خداست اقا جان شما بیا به خدا بگو ول کن این هنرا رو ....
من برای خودم متاسفم که .....

"باور کنید منظره شهرتان خراب نمی شود" در سینگو
خیلی هم خوب اصن اورین
وای نیزه
وای باتوم
وای کهریزک