نیروی هنر نیروی عشق است

من هم مثل شما از این ور و آن ور شنیدم که مهدی عطایی دریایی یکی از پایه گذاران دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر هرمزگان استعفا کرده است. همین چند روز پیش بود که به همراه یک دوست در منزلش او را ملاقات کردیم. با همان اشتیاق همیشگی که نسبت به این مرکز فرهنگی نو پا داشت از ما می خواست تا در مورد طرح تبلیغاتی دانشگاه نظر بدهیم. او سال هاست که پیگیر رشته های هنری در دانشگاه های استان است. تازه یک سال است که این مهم محقق شده و حیف است که این یار مهربان فرهنگی از این دانشگاه کناره گیری کند. به یقین می دانم خیلی از بچه های انجمن نمایش که در این دانشگاه ثبت نام کرده اند فقط به واسطه حضور مهدی عطایی دریایی  در این دانشگاه  بود. امیدوارم روح حساس آموزشی فرهنگی که تازه در این مرکز دمیده بود آغشته به بی تدبیری مسئولین نشود. این دانشگاه می تواند هرمزگان را آنگونه که در هنر کشور نقش دارد معرفی کند. هنر و هنرمند کار خوشان را می دانند اگر پله ای را مقابل راهش نمی سازیم با سد ساختن مقابل ش او را متوقف نکنیم. هر چند که هیچ نیروی توان مقابله با نیروی عشق را ندارد.
در همین باره:
سهمار   و   بهشب
پی نوشت: عکس مربوط به اتودهای عکسی در نمایش "خانواده وینگفیلد" به کارگردانی مجید جمشیدی است که آبان سال 90 در بندرعباس به روی صحنه رفت.
عکس: مجید جمشیدی
در همین باره

"روزون رفته" ی ناصر منتظری منتشر شد


آلبوم "روزون رفته" ی ناصر منتظری منتشر شده است.  این آلبوم قرار بود بهار 1391 منتشر شود که به دلیل موانعی انتشار نیافت. حالا پس از 18 ماه این آلبوم را به صورت محدودی منتشر شده که علاقه مندان می توانید این آلبوم شنیدنی را از فروشگاه آرموس تهیه کنید. نشانی فروشگاه آرموس: بندرعباس، گلشهر شمالی، مجتمع تجاری اوقاف، فاز یک، پاساژ آسمان، نوشت افزار آرموس

 ترانه‌های این آلبوم همگی از سروده های منصفی است. ترانه‌هایی که در بستر خود دغدغه‌های اجتماعی این جغرافیا را بازگو می‌کند و آرام و ساده از تنهایی انسان معاصر با تو سخن می‌گوید, بی‌آنکه شعار زده شود سیاست را به چالش می کشد و جهانی آرمانی را برایت به تصویر می کشد و در خلوت‌های عاشقانه‌اش تو را مهمان می‌کند. کسانی که ترانه‌های آشنای منصفی را شنیده‌اند وقتی با ترانه‌های آلبوم "روزون رفته" برخورد می‌کنند متوجه یک رشد مثال زدنی در ترانه‌سرایی منصفی خواهند شد. می‌شود گفت تمامی ترانه‌های انتخاب شده در محدودی زمانی می‌باشد که ترانه‌سرا دارای جهان بینی خاص خودش است و سرایش زلالی دارد.

ناصر منتظری، منصفی را خوب می‌شناسد. این را می‌شود از آهنگ‌سازی که برای این ترانه‌ها داشته فهمید. کاملن هوشمندانه و دقیق روی آهنگ‌ها کار شده بدون آنکه چیز اضافه‌ای در کار باشد. به همان گیرایی و سادگی که خود منصفی می‌ساخت. در این آلبوم از برخورد حرفه‌ای آهنگساز در ترکیب موسیقی جز و فلامنکو، با ترانه‌هایی بندرعباسی لذت خواهید برد. "روزون رفته" اولین آلبوم رسمی ناصر منتظری است که هشت تراک دارد. خوانندگی، آهنگ‌سازی و تنظیم موسیقی را خود منتظری انجام داده و حسین کمانی و محمد آزمند با او همکاری نزدیکی داشته‌اند.

هیس... دخترها فریاد نمی‌زنند!


دیشب با یک دوست قدیمی رفتیم سینما و آخرین ساخته پوران درخشنده " هیس دخترها فریاد نمی‌زنند" را دیدیم. موضوعی فیلم  یکی از معضلات قابل توجه جامعه معاصر ایران است. موضوعی که تا به حال مجوز ورود به رسانه‌ی قوی چون سینما را نداشت یا هیچ کس به فکر پرداختن به این موضوع نبود. اسم فیلم به راحتی موضوع فیلم را برای مخاطب بازگو می‌کند. فیلم در مورد دخترانی است که مورد تجاوز قرار می‌گیرند و بخاطر حفظ آبرو و یا نبود شرایط مناسب گفتگو، پیرامون چنین موضوعاتی در خانواده سکوت می‌کنند و یا اجازه حرف زدن در این باره را ندارند. این معضل آن قدر در ایران پر رنگ است که گاهی خانواده‌هایی که در جریان موضوع قرار می‌گیرند هم به خاطر حفظ آبرو حاضر به پیگیری نیستند و این باعث می‌شود که مجرم آزادانه به کار خود ادامه دهد. "هیس دخترها فریاد نمی‌زنند" دهمین فیلم بلند سینمایی پوران درخشنده است که سال 91 ساخته شده است. این فیلم با توجه به همه‌ی خوبی‌هایی که داشت از ریتم مناسبی برخوردار نبود و در جاهای بسیار کش‌دار و کند پیش می‌رفت. ضعف فیلمنامه یکی از مشکلاتی بارز این فیلم است. به نظر می‌آید که نویسنده به دلیل هیجان انتخاب یک موضع پر چالش، از تکنیک‌های نویسندگی باز مانده است. یکی از نکات خوب فیلم اما پرداختن به ضعف قوانین حقوقی کشور است , و البته بازی خوب بابک حمیدیان در این فیلم قابل تامل است. دیگر بازیگران فیلم عبارت‌اند از: شهاب حسینی- مریلا زارعی- طناز طباطبائی و ...

 
 
 

17 مرداد روز خبرنگار مبارک



 
























پی نوشت: از دوستانی که عکسی پیش من نداشتند عذرخواهی می کنم.

بلاگرهای هرمزگان

وبلاگ نویسی در هرمزگان یه زمانی حرفی برای گفتن داشت اما امروز نه طرفدار زیادی داره و نه حرفی برای گفتن. اما هر چیزی که هست یه وقتی بعضی ها آدم ها دغدغه نوشتن داشتن و حالا ندارند... دلایل متعددی باعث شده که بلاگ نویسی این منطقه رو به افول بره. از فشار دستگاه های امنیتی گرفته تا هجوم کاربران اینترنت به فیسبوک و تویتر... همه همه باعث شدند که صفحات وبلاگ روز به روز بازدید کننده هاشون رو از دست بدند و بلاگر ها هم انگیزه ی به روز کردن این صفحات!
زمانی وبلاگ نویس ها، بیشتر اخبار مهم استان رو پیش از رسانه های دیگر  در این وبلاگ منتشر می کردند و کلی هم باز خورد داشت. اما خودم هم به عنوان کسی که 7 سال این صفحه [جغد بندری] رو بروز می کنم الان انگیزه ی نوشتن ندارم. دلیل ش هم برام خیلی روشن نیست...

خرداد

خرداد همیشه خرداده ...

شاید از دوم خرداد کمی گذشته باشیم

اما هنوز بیست چهار خرداد نشده که ...

با هما جمشیدی در "حیاط خانه ما تنهاست" قدم بزنید

هما جمشیدی فعالیت هنری اش را با تئاتر آغاز کرد. خوب به خاطر دارم زمانی که دانش آموز بود در یک نمایش نقش یک شیرین عقل با نمک را بازی می کرد. بعد از آن با نمایش "گرمازده "به کارگردانی رضا جوشعار در جشنواره استانی حضور پیدا کرد و در کنار بازیگران مطرح استان ایستاد و جایزه بازیگری را از دستان پرویز پورحسینی دریافت کرد. همه ی کسانی که نمایش را دیده بودند از هما به عنوان یک پدیده در بازیگری یاد کردند...

اما هما اکنون معلم است و در یکی از هنرستان های میناب، گرافیگ و مبانی هنرهای تجسمی تدریس می کند. پدیده بازیگری در آن سالها با اینکه از تئاتر دور نمانده اما سهمش در تئاتر تنها طراحی پوستر و بروشور نمایش است اما در رشته تجسمی حالا او یک طراح و نقاش جوان است که در استان حرفی برای گفتن دارد.

"حیاط خانه ما تنهاست" اولین نمایشگاه انفرادی این هنرمند است که از 7 تا 9 خرداد در فرهنگسرای طوبای بندرعباس برپا می شود. "حیاط خانه ما تنهاست" با 50 اثر که با تکنیک اکرولیک کار شده به موضوع زن معاصر  می پردازد. مراسم افتتاح "حیاط خانه ما تنهاست" روز هفتم خرداد، ساعت هجده با حضور هنرمندان استان برگزار می شود.

تو دیگر مرده ای...

نه گاو نرت باز می‌شناسد نه انجیربُن
نه اسبان نه مورچه‌گان خانه‌ات.
نه کودک بازت می‌شناسد نه شب
چراکه تو دیگر مُرده‌ای.

نه صُلب سنگ بازت می‌شناسد
نه اطلس سیاهی که در آن تجزیه می‌شوی.
حتا خاطره‌ی خاموش تو نیز دیگر بازت نمی‌شناسد
چراکه تو دیگر مُرده‌ای.

چراکه تو دیگر مُرده‌ای
همچون تمامی مرده‌گان زمین.
همچون همه آن مرده‌گان که فراموش می‌شوند
زیر پشته‌ای از آتشزنه‌های خاموش.

هیچ‌کس بازت نمی‌شناسد، نه. اما من تو را می‌سرایم
برای بعدها می‌سرایم چهره‌ی تو را لطف تو را
کمالِ پخته‌گیِ معرفتت را
اشتهای تو را به مرگ و طعمِ دهان مرگ را
و اندوهی را که در ژرفای شادخوییِ تو بود.