هر جشنوارهای شرکت کند جوایزش را درو میکند! همیشه میداند کی و کجا چه کند! از همان آغاز راه که با نمایش"وقتی ما برمیگردیم دو پای آویزان مانده است" خود را در سطح اول کشور مطرح کرد تا نمایش"حقیقت العشق فی برهوت المعرفت" که تقریبا در همه بخشش صاحب رتبه شد ! اینها همه نشانههای یک پدیده بود که هم تماشاگرش را راضی میکرد و هم داوران و منتقدان! هر هنرمندی در استان حداقل چندین بار به نیکی نام او را بر زبان آورده . تاثیر او بر هنر نمایش در هرمزگان انکار ناپذیر است. همیشه انتظار داریم از او نمایش خوبی ببینیم و هر وقت برای دیدن کاری از او می رویم انگار همه حواس پنچ گانهمان برای یک نمایش خوب محیا میشوند. گویی کسی جرات دیدن نقص در کارش را ندارد. او حالا در آستانه 33 سالگی است و تئاتری برای جشنواره بیست و هشتم فجر دارد. "تنها سگ اولی می داند چرا پارس میکند مکبث" آخرین نمایش است که هم کارگردانی و هم نویسندگیاش را برعهده داشته. به جز سه بازیگری که عضو گروه تیتووک هستند بقیه بازیگران هم سابقه همکاری با وی را داشتهاند. نورپرداز حرفه ای شهر،گریمور کار بلد،طراح لباس خلاق،موسیقی آنچنانی و غیره دست به دست او دادهاند تا آبروداری تئاتر استان در جشنواره تئاتر فجر را بر عهده بگیرد.
پایان بخش اول
لینک مرتبط +
درختی که به مومنان درس محبت اموخت چاپ
تاریخ : سه شنبه 13 بهمن 1388
آیا واقعا ما پیامبرمان را دوست داریم؟ آیا دوری از او و دستورات و فرامینش برایمان دردناک است؟ آیا ما از یک تنهی درخت هم کمتریم؟!..
پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) در مسجدشان قبل از اینکه منبری داشته باشند هنگام ادای خطبه در کنار تنهی درخت خرمائی تکیه میدادند تا صحابه ایشانرا بهتر ببینند... وقتی برایشان منبری ساخته شد، ایشان روی منبر رفتند و از تنه درخت دور شدند. همهی یاران رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) متوجه شدند که صدای گریهای از تنه درخت برخواست.
پیامبر با شنیدن صدای گریهی درخت ناراحت شده از منبر پائین آمدند و پیش تنهی درخت رفته، با دستان مبارک دست رویش کشیده، به او فرمودند: آیا راضی میشوی تو را زیر منبر دفن کنیم و روز قیامت در بهشت با من باشی؟ تنهی درخت با شنیدن این سخن پیامبر راضی شد و از گریه ایستاد...
آیا من و تو ای برادر مسلمان هنگامی که دستوری از پیامبر را از خود دور میکنیم، یا بعبارت دیگر پیامبر را از خود میرانیم. از آن تنهی بی جان بمراتب بیشعورتر نیستیم؟!..
بیا با چنگ زدن به احکام و فرامین و دستورات قرآن و پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) همیشه با پیامبر و قرآن باشیم...
فجر بی فجر
نامه سر گشاده به جوانان مسلمان دوشنبه نوزدهم بهمن 1388
بسم الله الرحمن الرحیم
نامه سرگشاده به جوانان مسلمان
سپاس و ستایش خدا یراکه پس از ضعف و ناتوانای قوت و نیرو می بخشد. خدای که به مخلوقاتش بسیار مشفق و مهربان است. نعمتهایش از حیطه شمار بیرون است و گنجینه های جود و کرمش از عطا و بخشش پایان نمی یابد. و درود بی پایان و سلام قروان بر مشعل دار نور پیامبر مان محمد صلی الله علیه وسلم و خاندان و یاران با صفا شان باد.
برادرم!
این جزوه را در حالی برایت نوشتم که قلبم آنرا املا نموده و نصیحت و خیر خواهی پس افزون حامل آن بسوی تو می باشد. تا باشد که مطالب و محتویات آن برایت مفید و سودمند واقع گردد.
پس برادر عزیز! یگانه امید من از تو اینست که دروازه های قلبت را بسوی آن بگشا و در اعماق ضمیرت او را جای بده.
نامه سر گشاده به جوانان مسلمان دوشنبه نوزدهم بهمن 1388
برادرم! اگر چنین کردی، پس بیاری خداوند این جزوه دستت را خواهد گرفت و برایت مفید واقع و سودمند واقع خواهد شد.
برادرم! سخنم با تو درین اوراق از زنده گانی دنیا یا تلخی ها و سختی ها و الام و مصایبش خواهد بود. زنگانی که خداوند ج از آن برایت چنین تصویری کشیده است.
ترجمه: زندگی دنیا را برای آنها به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو می فرستیم، بوسیله آن گیاهان زمین سر سبز و در هم فرو می روند. اما بعداز مدتی می خشکد، بگونه که باد ها آنها را بهر سو پراگنده می کند، و خداوند بر هر چیز توانا است.
برادر جوان! مسلماٌ که تو تلخی های زندگی را صبح و شام می چشی، و برادرم، در زندگی دنیا بدتر از ارتکاب معاصی و فرو رفتن در لذایذ مادی و شهوت ها چیزی دیگری تصور نمی شود، چه همین گناهان است که کمرت را شکسته و جو.انی ات را بر تو فاسد کرده است. و عزم و اراده قوی و راسخ را که شایسته یک جوان مسلمان می باشد از تو سلب نموده است.
برادر جوان! واژه جوانی که به آن در عربی (شاب) گفته می شود آیا می دانی که چه معنا دارد؟.
علماء گفته اند: اصل و ریشه این کلمه (شاب) دلالت بر حرکت و نشاط و پویایی می کند.
برادرم! جوانی از خود یک گرمی و جوشی بویژه دارد که اگر بوسیله سرمای ایمان راستین خاموش کرده نشود صاحبش را هلاک می کند
مرسی
سلام
باید یعد راهیابی تحریم میکردند.
زنانی که عفت و حیای خود را از دست داده و با دبی حجابی و با تجملات و آرایشهای کاذب و با لباسهای عجیب و غریب و تنک و نازک مد روز خیابانها و بازارها را زینت بخشیده و به رونق هر چه بشتر آنها می افزایند و جوانان را به نظاره و تماشای مفاتن و برجستگیهای اندامهای خود فرا می خوانند و هرزگی را رواج می دهند این گونه زنان و مردان هرزه بدانند که محاسن زنان چیزی جز وهم نیست.
رافعی می نویسد: «همه محاسن و زیباییهای زن گونهای از خیالات و تصوراتی است که از حقیقت برخوردار نیستند و آنچه که حقیقت دارد فقط از نقطه نگاه چشم چران است. اگر زن فتانه است فقط برای مردی حقیقت دارد که شدای اوست، و ارگ طبیعت به حرف در می آمد، به مردی که فریفته زنان هرزه شده و همیشه از محاسن و مفاتن و افسون گریهای آنان صحبت می کند، می گفت: خیر، اینها حقیقتی جز دل خوشیها و شهوات تو نیست؛ بلکه زینت زن سراسر مکر و فریب و کشکول تما پیچیدگیها و ناهنجاریهاست؛ زیرا هرچه در نسبت و میزان آرایش و زینت اسراف و مبالغه کرده و تکلف به خرج دهد به همان نسبت به مکر و فریب او افزوده می شود. بنابراین زینت و آرایش صورت و اندام زن در وحشی گری و آشوب و اغواگری مثل ناخن و چنگال و دندان است، البته با این تفاوت که ناخنها و چنگالها و دندانها سلاح وحشی گری و طبع انسان در حال دریدن و است و زینت و آرایش زن سلاحی برای وحشی گریهای غریزه بیداری است که می خواهد بدرد و پاره کند؛ و زنان نباید این مسئله را انکار کنند که زینت اندام او ژاژخایی زیادی است که هرکدام سخنی و پیامی جداگانه برای مردان هرزه دارد.» این گونه عرض اندام بی بند و بار و به دور از فکر آبروی و ننگ بوده، و باعث میشود جوانان خویشتن داری نکرده و در دام فساد گرفتار آیند، بالا رفتن سن ازدواج و تماشای فیلمهای مهیج و شهوت انگیز و دیدن زنان بد حجاب و نیمه عریان در کوچه و خیابان که خود از ارمغانهای زیانبار تمدن غرب بوده بر فشار طبیعی جنسی جوانان افزوده و آتش عریزه آنان را شعله ور کرده و منجر به تضعیف عفت و اخلاق گردیده، چه بسا که تمام ارزشهای اخلاقی و اسلامی و اجتماعی را نادیده می گیرند.
نصیحتی برای خواهرانم چاپ
تاریخ : جمعه 23 بهمن 1388
اینچنین پرده برانداخته ای یعنی چه؟
موی خود بر کمر انداخته ای یعنی چه؟
باورت نیست که زن حجب و حیا می خواهد؟
دامنی پاک چو گل های خدا می خواهد؟
گوهری که صدفش نیست، شود سرگردان
صید گردد به کف و توطئه ی دلالان
بی حجابی هنری نیست، شوی بی فرهنگ
عاقبت بر چمن بی هنران بارد ننگ
عاری از جامه بگوید چه کتابی دارد؟
قامت لخت، قیامت چه جوابی دارد؟
سفره ی تن ز چه روباز نمودی ای زن؟
ز چه تقدیم نمائی به شغال آن دامن؟
چیست آشغال فرنگی به لبت می مالی؟
ز چه تقلید کنی از مدل تو خالی؟
تو مگر حجره زدی ، گوشت فروشی داری؟
ز بنا گوش چه بر رهگذران می کاری؟
ساق پاهای تو حراج چرا گردیده؟
چشم ناپاک ز آرنج فراتر دیده
خشکسالی مگر از پارچه ی مانتو خورده؟
یا که خیاط زبهر کفن خود برده؟
یقه ی مانتو چرا پنجره اش باز آمد؟
مرمر سینه مگر مایل پرواز آمد؟
پاچه ورمال شدی خشت مگر می مالی؟
یا به بازار محبت به پی دلالی؟
اینکه امروز جوانی و کنی بد مستی
ته آزاد رهت هست عذاب و پستی
رخ زیبا که نیازش به گریسکاری نیست
مصرف روژ و گریس عاقبتش بیماریست
گوهری باش ولی در صدف و پوشیده
زرشناس آید و جایت بدهد بر دیده
گُل خلقت، شرف خویش به حراج مده
به گرازی که کمین کرده به تاراج مده
هدفِ خلقتِ سرکاره هوسبازی نیست
به خدا خالق از این بندگی ات راضی نیست
تو مگر سکه ی خواری که به ره افتادی؟
یا مگر کمتر از آن بامیه ی قنادی؟
بامیه، روی بپوشیده ز آفات و مگس
تو چرا لخت شدی در پی شیطان هوس؟
کمکمک پرده دریدن ز تن گل آمد
هدف(شارون و صهیون) به تکامل آمد
آنچه شد بر همگان مایه ی رنج و حیرت
اینکه فرهنگ در این جامعه شد بی غیرت
هر چه ما می کشیم از پوچی فرهنگ آمد
بر سر سرو اصالت ز هوا سنگ آمد
مـحـبــان فــاروق
سلام
راه یابی فیلمهای.اقایان عزیز محمد رضا رکن الدینی The Beautiful Life. داوود مرزی زاده Being. داوود مرزی زاده Création/. محمد رضا رکن الدینی From a Young Girl’s Diary/. امین درستکار Generation.به جشنواره سینمای کوتاه ومستند اطلاعات بیشتربه وبلاگم مراجعه کنید.ارزوی توفیق وپیروزی برای این هنرمندان توانا وپرانرژی.www.rahbaremamdadi.blogsky.com
برادرکشی نکنیم آقایان! لول هایمان را جای دیگری شلیک کنیم.