جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

پسرک من

خنک چو لبخندی که در تنهایی 

نقش می بندد بر لبانت 

و آرام و زیر زیرکی روحت را سیقل می دهد 

بر تن خسته ام وزیدی 

با دستان کوچک اما مردانه ات سر انگشتان تردید را از من چیدی 

مرا دوباره به هیبت آن قامتی که بودم رساندی

پسرک من 

امید را با یاد گرفتن لبخند

با تکان دادن دست و پاهای کوچکت 

به غروب خسته ام آوردی 

تا به طلوع روشن تو  دل ببندم

 کفش دوباره ای بپوشم 

و 

گام های نخستین را با تو  تمرین کنم  


برای رامی / بهمن 93


نظرات 2 + ارسال نظر
امان یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 01:48 ب.ظ

تو می خندی و رام ، سرک می کشی به سن وسال پدرت
تو می خندی و راز هزار گلخنده زنده گی را زنده می کنی به قامت پدرت
تو می خندی و معجزه ساده بودنت پدرت را مفتخر پیغمبری باور خنده هایت می کند.
تو می خندی و هیبت مردی می شود پدر ت که خجسته ترین حس باتو بودن را شاد است
مانا بشی پسر

احسان ن یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 06:19 ب.ظ

خدا حفظش کنه برات پدر جان

سپاس احسان عزیز

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد