جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

اتاقک سرد ارث پدری

چندین سال است در اتاقک سرد ارث پدریم به خواب رفته‌ام و مادرم سفرش را هنوز کوتاه نیامده که حاصل جانش را خوانا باشد . پدرم که افتاده ی تاریخ آن روزی پاییز ۱۳۶۱ بود هم. خدا بی‌گاه از آسمان به سرم قلقلک گریه آوری می‌دهد . کنج می‌شوم بر اتاقک تا انزوای خویش را جا باشم. امروز هوا چه بسیار بود و تنها در سردی اتاقک چه جان کندن داغی داشتم . سرسره‌های بی ته تقویم. شهادت مرموز کسی‌ست که کرکره های مغزش را دوربین ندیده. حتا نشنیده ...خدا

فرهنگ لغت بندری (۴)


۱ انگواه:(angovah) توجه ـ نظر داشتن ـ تحویل گرفتن. حرف زدن و هم صحبت شدن

۲ جک:(jak) پارچ آب. کلمه انگلیسی می باشد.

۳ دولاخ: (Dolakh) جوراب

۴ دورونی:(Doroni)طنابی که از برگهای درخت خرما بافته می شود .

۵ رشمون :(Reshmon)نخ ـ ریسمان. معمولا به نخ نازک می گویند.

۶ کپوشا : (Kapusha) وازگون ـ وارونه و هر چیزی که به پشت بیفتد.

۷ شلال : (Shalal) بیهوشی ـ نیمه جان ـ میان خواب و بیداری

۸ گوزغ:(Gozegh) صدای کهره نر به هنگام جفت گیری که صدای کلفت و ممتدی است . او با این صدا ماده‌ها را به طرف خود می‌خواندو برای نرهای دیگر هشدار است.

۹ نیم پاتولون :(Nimpatolon)شلوارک ـشلوار کوتاه

۱۰ کوندوروک:(Kondorok)آدامس ـ چیز جویدنی


همان طور که در شماره قبل فرهنگ لغت قول داده بودم در این شماره معرفی ده نوع خرما را داریم .

۱ خشال (Kheshal):خرمایی است زرد رنگ که وقتی هنوز رطب است رنگ زلالی و روشنی دارد و در نوع خودش زیباست .

۲ خاله زاری (Khalezari): خاله زاری هم زرد رنگ است و مزه ی خنکی دارد و نسبت به بقیه ی خرما ها شیرینی کمتری دارد . از این رو خاله زاری بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد .

۳ ملنگونی (Malengoni): این خرما قرمز رنگ میباشد و سرش نسبت به ته خرما باریکتر است و نسبت به خرماهای دیگر ظریفتر و شکننده تر است به این شکل که اگر به خرمای نارس او چیزی برخورد کند دیگر رطبش به بار نمی نشیند و خراب می شود .

۴ سردنگ(Sordang): همان سرخ دنگ یا سرخ دانه است . این خرما برعکس شکل ظاهریش که زمخت و بزرگ است رطبی نازک دارد که برداشتش به صورت دانه چین صورت می گیرد.

۵ آل‌مهتری (َAl mehtari): رطب زرد رنگ و شکل تقریبا درازی دارد و جزوء اولین خرماهایی هست که ثمر می دهد .

۶ نغار (Neghar):نغار زرد رنگ است و از خرماهای دیگر بزرگتر و نیز جزوء اولین خرما هایی است که به بار می نشیند . به هنگام هوار باید از گرد نر خیلی زیادی استفاده شود تا بار دار شود .

۷ کین گرد (Kingerd): زرد رنگ است و نسبتا شکل گردی دارد .به خاطر مزه ی نا زیبایش این خرما زیاد مورد استفاده قرار نمی گیرد و بیشتر آن را تبدیل به سلنگ کرده و به حیوانات میدهند .

۸ زهره ای (Zohraei):زرد است و شکل خمیده دارد و به صورت ماه نیمه می ماند .

۹ شکری (Shekari ):قرمز رنگ است و همان طور که از اسمش پیداست بسیار شیرین است به طوری که وقتی هنوز نرسیده و کال است هم مورد استفاده قرار می گیرد .

۱۰ مرداسنگ (Mordaseng ):زرد رنگ است و شکل گردی دارد .مرداسنگ جزوء خرما های ممتاز است .

جایی برای همان همیشگی ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

باز هم جشنواره سوره به همان شکل و شمایل سالهای قبل است و نمایشهای به اجرا در آمده مانند فرم ده پانزده سال پیش اما خیلی ضعیف و سطحی.

کارهایی که فرم اجرایشان مانند تئاتر های استاد حبیب زاده و مرحوم زارعی است که در زمان خودشان تئاترهای بسیار خوبی بودند و گاهن به جشنواره های سراسری راه می یافتند و افتخاراتی را نیز برای استان می آفریدند .

اما چه چیز باعث شده که هنوز نمایشهایی با همان داستانها و اجرای بسیار ضعیف و فاقد هیچ گونه نو آوری و خلاقیت در جشنواره ای به اجرا در بیاید تا داوری که از مرکز می آید گمان کند که هرمزگان در تئاتر به گل نشسته است و تماشگران اندک هنر تئاتر با دیدن نمایشهایی کلیشه ای تعدادشان به ۰ برسد ؟

جواب این سئوال خیلی سخت نیست !

وقتی یک گروه نو پا با استفاده از یک متن قابل قبول در سالهای دور و یک اجرا در حد نمایش مدارس راهنمایی بتواند آن را در جشنواره استانی سوره شرکت دهد و از برکت سکه های طلا نیز بی نصیب نماند و همچنین مورد تشویق قرار گیرد چرا تلاش کند تا به نگاه جدیدی از دریا و زار و جنوب پیدا کند و باعث پیشرفت وترقی هنر تئاتر استان و از همه مهمتر خودش شود .(روی صحبتم با آن دسته از دوستان است که دغدغه تئاتر ندارند)

مشکل اینجاست که متاسفانه کسانی که متولی این جشنواره هستند بیشتر به لحاظ کمی فستیوال رابرگزار می کنند و کیفیت تئاتر ها را اصلا لحاظ نمی کنند. هر سال تعداد شرکت کنندگان را افزایش می دهند و از کیفیت جشنواره میکاهند که این اصلا به صلاح هنر انسان ساز تئاتر نیست .

به اقتضای شغلم رفتم تا از اجراهای جشنواره دیدن کنم . به محل اجرا که رسیدم شور وهیجان بسیار دیدم و استقبال بی‌نظیر . بعد از تاخیر بیست دقیقه‌ای داوران سلو سلو وارد سالن شدند تا نمایش را داوری کنند . داورانی که چند سالی می‌شود که پایه‌ی همیشگی‌اش برادر رییس حوزه هنری است که تا به حال نه کاری از او دیده‌ایم و نه شنیده‌ ایم ...

کسی که بعد از این همه سال که داور جشنواره بوده هنوز موبایل‌ش را در هنگام اجرای نمایش جواب می‌دهد و پیش می‌آید که برای صحبت کردن با موبایل به بیرون از سالن هم برود . بگذریم...

بالاخره نورها خاموش شدند تا نمایش شروع شود . صدای خنده و پچ پچ در سالن به وفور می‌پیچد انگار اینجا جنگ شادیست...

نورها روشن شد واجرا آغاز شد . صدای زنگ موبایل هم بر آلودگی صوتی سالن اضافه می شود . کمتر کسی حواسش به اجراست و اکثرا با بغل دستی شان حرف می زنند یا زنگ موبایلشان را تست میکنند وبه رخ دوستانشان میکشند و عکاس آنجا هم که اتفاقا برادر دیگر رییس حوزه است پی در پی فلاش دوربینش بر صحنه های نور پردازی شده ی نمایش می تاخت .

این در جشنواره کی درست می‌شود خدا می‌داند اما یک چیز را به یقین می‌دانم که تا این آقا بر سر ریاست حوزه باشد اینچنین است که هر سال پانزده تا بیست نمایش در جشنواره شرکت می‌کنند که فاقد کیفیت لازم هستند و کلی هزینه بر باد می‌رود و کلی هم به جیب...

دیگر خود مینابی‌ها هم که پای اصلی این جشنواره هستند از این نمایش‌های کلیشه‌ای خسته شدند . من با یکی از دوستان مینابی که صحبت می‌کردم می‌گفت این جشنواره فقط همین کارها را می‌پذیرد و اگر ما بخواهیم که در جشنواره کاری داشته باشیم ناگزیر باید نمایش‌هایی از همین جنس را کار کنیم.

دیگر حرفی برای گفتن نمانده . همه می‌دانند که در حوزه چه می‌گذرد و چه خواهد گذشت.