جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

فرهنگ لغت بندری 7

پوو[Paow]: سفره ماهی. نوعی ماهی تخت و پهن است که از دسته کوسه ماهی‌ها به شمار می‌آید. در بندرعباس این نوع ماهی استفاده خوراکی ندارد.

سار [Sar]: مواظبت. نگهداری. وا سارِ خو بَش: مواظب خودت باش.

ووکت[Vokot]: سیخونک زدن. اصرار ورزیدن به کاری. دستکاری کردن مکرر

کولومچ [Kolomoch]: مچاله. در هم پیچیده و له. 

آلو[Alu]: سیب زمینی. سیب زمینی نخستین بار توسط سرجان ملکم در اواسط پادشاهی فتحعلی شاه قاجار به ایران  آورده شده ‌است، برای همین در ابتدا به آن «آلوی ملکُم» می‌گفتند.[منبع]

کت [Kot]: سوراخ. روزنه. چاله کوچک. برخی مواقع خانه و محل‌های کوچک زندگی  هم معنی می‌دهد. در برخی مناطق هرمزگان کُه [Koh] می‌گویند. 

روک [Rowk]: نشاء صیفی جات و تره‌بار. سر از خاک بر آوردن گیاه

تک [Tek]: شکم. 

بالک[Balak]: طاقچه. رف. فرورفتگی داخل دیوار در خانه‌ که معمولن برای گذاشتن چیزهای تزئینی استفاده می شود.

اِستاله[Stalaah]: ستاره.


معرفی چند کلمه با گویش گاوبندی

شوخ:‌[Shookh] قشنگ ، زیبا _ هر چیز یا حالت خوب. معادل بندرعباسی‌اش جون [Jon] است.

کلبوک: [Kalbook]  مارمولک. بندرعباسی‌ها کلپک [Kalpak] می‌گویند.

شیله: [Shila] چادر. پوشش زن

بتوله: [Batula]: برقع. پوششی که زنان به روی صورت خود می‌گذارند. بندرعباسی‌ها برکه [Borka] می‌گویند.

زریبه: [Zariba] : مزرعه. محل کشاورزی 

بادنگو سیاوو: [Badengoo siuow] بادمجان.  بادنگو سرخو هم گوجه است.

گبگوب: [Gabgub]  خرچنگ. بندرعباسی‌ها سینگو [ Singow] می‌گویند.

خشه: [Khasha]   هیزم. چوب و شاخه‌های خشکی که برای آتش زدن استفاده شود.

خزیک: [Khazik]  یک نوع سوسک صحرایی است. بندرعباسی‌ها خزوک [Khazuok] می‌گویند.

گودر:[Gudar] گوساله. بچه گاو. بندرعباسی‌ها گسک [Gask] می‌گویند.

بوچیر: [Buchir] گنجشک. بندرعباسی‌ها جوشک  [Joshk] می‌گویند.

هیلوو:[Hilow] تاب. نوعی بازی. بندعباسی‌ها جیکوو [Jikow] می‌گویند.

بیک: [Baik] عروسک دست‌ساز که با پارچه، چوب و دکمه ساخته می‌شود. چیزی نزدیک به دختلوک [Dokhtoluk] بندرعباسی‌ها.

فدا: [Feda]  حیاط خانه 

فریج: [Ferij]  محله. کوی

چپلی: [Chapali] دمپایی

تیار: [Tiyar] جلو. متضاد عقب و پس

گنا: [Gena]  دیوانه. مجنون. کسی که فاقد هوشیاری باشد. بندرعباسی‌ها گنوغ [Ganugh]  می‌گویند.

کله: [Kala] طاقچه. بندرعباسی‌ها بالک [Balak] می‌گویند.

چخیدن: [Chakhidan] رقصیدن. با توجه به این که  امر به رقصیدن بچخ Bechakh خوانده می‌شود، به نظر می‌رسد بن این کلمه چخ Chakh  باشد. چخ به معنی رقص که در گویش مردم کاربردی ندارد. بندرعباسی‌ها به رقص چمک  Chemak   می‌گویند.





فرهنگ لغت بندری۶

۱ ـ کشر(Kashor): کشیده شدن روی زمین . آویزانی که روی زمین کشیده شود.کشار و کشون هم گفته می شود.

۲ـ کلکچغ(Kelkechegh) :حلزون های رنگی و کوچک کنار ساحل که رنگ های بسیار زیبایی دارند با طرح های بی نظیر. و جالب این است که تقریبا هیچ کدام مثل هم نیستند.

۳ـ پل(Pel): غلت و غلتیدن ـ گشتن از یک پهلو به پهلوی دیگر

۴ـ پنجروک(Penjurook): نیشگون ـ فشار دادن پوست و گوشت با دو انگشت

۵ ـ خل پنک (Khol Ponak): فشار دادن گلو ـ مثالی برای کتک زدن و تنبیه بدنی . خل مخفف کلمه ی (خلک) که همان گلو معنی می دهد . پنک و پنیدن هم به معنی نرم کردن ، مشت مال ، ماساژ

۶ ـ چرت (ِCheret): جیرجیرک

۷ ـ پدم (Padom): ورم و آماس ـ بیشتر به ورم های غیر از سوختگی نسبت داده می شود.

۸ ـ طو (Tauv ): پیچ ، پیچاندن

۹ ـ لنچی (Lenchi): حلقه کردن دو پا به دور چیزی ـ چیزی را با دو پا گرفتن

۱۰ ـ لووس ( Lous): لب بالایی انسان . به لب پایینی هم سر ( sor)گفته می شود.

فرهنگ لغت ۵

1 چیپیری:(cheperi) کوچک و خرد ، خردسال .چیرووک ،چپرتک و چی چیرو هم گفته میشود.

۲ آووس:(Avoos) باردار ، حامله

۳ کوش:(kaush) بادی که از جنوب شرقی میوزد و اگر آسمان ابری باشد ابرها را میبرد.

۴ کورگم: (korgom) منظور گم شدنیست که هیچ گاه پیدا نشود .

۵ چلسمه :( chelesma) همان تنقلات است ، خوراکی های مانند آجیل و لواشک و ...

۶ گارگوپ:(Garguop) ماهی بادکنک . یک نوع ماهی که هنگام دفاع زیر کلویش را به طور فوقالعاده ای بزرگ میکند.

۷ لچک:( lachak) روسری کوچک سه گوش. این کلمه فارسی است .

۸ سینگوو:(sengauv) خرچنگ . که چند نمونه است . کندرشکن _ سینگوو گویی و همان سینگوو معمولی

۹ دینگوو: (Dingauv ) بازی کودکی که تازه راه رفتن را میخواهد تجربه کند . بدین صورت که وقتی روی دوپایش میایستد زانویش را خم راست میکند و به کمانش که راه میرود.

۱۰ پهتکی:pohtaki پوسیده و کهنه .

فرهنگ لغت بندری (۴)


۱ انگواه:(angovah) توجه ـ نظر داشتن ـ تحویل گرفتن. حرف زدن و هم صحبت شدن

۲ جک:(jak) پارچ آب. کلمه انگلیسی می باشد.

۳ دولاخ: (Dolakh) جوراب

۴ دورونی:(Doroni)طنابی که از برگهای درخت خرما بافته می شود .

۵ رشمون :(Reshmon)نخ ـ ریسمان. معمولا به نخ نازک می گویند.

۶ کپوشا : (Kapusha) وازگون ـ وارونه و هر چیزی که به پشت بیفتد.

۷ شلال : (Shalal) بیهوشی ـ نیمه جان ـ میان خواب و بیداری

۸ گوزغ:(Gozegh) صدای کهره نر به هنگام جفت گیری که صدای کلفت و ممتدی است . او با این صدا ماده‌ها را به طرف خود می‌خواندو برای نرهای دیگر هشدار است.

۹ نیم پاتولون :(Nimpatolon)شلوارک ـشلوار کوتاه

۱۰ کوندوروک:(Kondorok)آدامس ـ چیز جویدنی


همان طور که در شماره قبل فرهنگ لغت قول داده بودم در این شماره معرفی ده نوع خرما را داریم .

۱ خشال (Kheshal):خرمایی است زرد رنگ که وقتی هنوز رطب است رنگ زلالی و روشنی دارد و در نوع خودش زیباست .

۲ خاله زاری (Khalezari): خاله زاری هم زرد رنگ است و مزه ی خنکی دارد و نسبت به بقیه ی خرما ها شیرینی کمتری دارد . از این رو خاله زاری بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد .

۳ ملنگونی (Malengoni): این خرما قرمز رنگ میباشد و سرش نسبت به ته خرما باریکتر است و نسبت به خرماهای دیگر ظریفتر و شکننده تر است به این شکل که اگر به خرمای نارس او چیزی برخورد کند دیگر رطبش به بار نمی نشیند و خراب می شود .

۴ سردنگ(Sordang): همان سرخ دنگ یا سرخ دانه است . این خرما برعکس شکل ظاهریش که زمخت و بزرگ است رطبی نازک دارد که برداشتش به صورت دانه چین صورت می گیرد.

۵ آل‌مهتری (َAl mehtari): رطب زرد رنگ و شکل تقریبا درازی دارد و جزوء اولین خرماهایی هست که ثمر می دهد .

۶ نغار (Neghar):نغار زرد رنگ است و از خرماهای دیگر بزرگتر و نیز جزوء اولین خرما هایی است که به بار می نشیند . به هنگام هوار باید از گرد نر خیلی زیادی استفاده شود تا بار دار شود .

۷ کین گرد (Kingerd): زرد رنگ است و نسبتا شکل گردی دارد .به خاطر مزه ی نا زیبایش این خرما زیاد مورد استفاده قرار نمی گیرد و بیشتر آن را تبدیل به سلنگ کرده و به حیوانات میدهند .

۸ زهره ای (Zohraei):زرد است و شکل خمیده دارد و به صورت ماه نیمه می ماند .

۹ شکری (Shekari ):قرمز رنگ است و همان طور که از اسمش پیداست بسیار شیرین است به طوری که وقتی هنوز نرسیده و کال است هم مورد استفاده قرار می گیرد .

۱۰ مرداسنگ (Mordaseng ):زرد رنگ است و شکل گردی دارد .مرداسنگ جزوء خرما های ممتاز است .

فرهنگ لغت بندری (۳)

۱۳۸۶/۷/۱۲ ساحل خواجه عطاء


کرابو(Karaboo):اسب آبی. تقریبا چهل سال پیش این موجودات به کنار سواحل بکر بندرعباس می‌آمدند و آنجا استراحت می کردند .قدیمی‌ها خوب بیاد دارند.


کربه( Karba ): آفتابه ای که از گل ساخته میشد و مورد استفاده ی مردم بود.

ووغار ( Wughar):جزر. پایین رفتن آب دریا

سَمِر( Samer): معلق و پا در هوا. بی ثبات . (بیشتر این اصطلاح را ماهیگیران در مواقعی به کار می برند که قایق را بدون لنگر انداختن روی دریا شناور می سازند . )

تک( Tak):حصیری که با برگهای درخت خرما بافته می شود.

لوار( Laowar): به بادی گفته میشود که بسیار خشک و داغ است و معمولا از شمال به جنوب می وزد .

کفورک( Kaafuork):شوره ای که به لباس و پوست می نشیند .

رونگ( Rong): موجهای بزرگی که که زیر سطح آب هستند و هنوز نوک قله اش سفید نشده و کف نکرده است.

گنجر ( Genjer): عروس دریایی. این موجود به هنگام خطر از خود شیره ای تولید می کند که پوست را به مدت زیادی به خارش می اندازد و برای کسانی که پوست حساسی دارند عواقب بیشتری نیز دارد . (جنگر و خنجر هم گفته میشود )یک نوع چسب گیاهی هم به همین نام است.

خارشنگ( Kharsheng): آبشش ماهی . بیشتر ساحل نشینان از روی خارشنگ ماهی تشخیص می دهند که ماهی تازه است یا نه .


فرهنگ لغت بندری (۲)

ملوک (Malok): کرمی سفید رنگ که پوسته ی سختی دارد و زیر خاک در سواحل دریا زندگی میکند . بیشتر برای طعمه ماهی مورد استفاده قرار می گیرد .البته استفاده خوراکی انسانی هم دارد.

**********

وهر( Wahr ): رمق آخر ـ نا وتوان

**********

چل بیم ( Chel Bim ):مرغی دریایی سیاه رنگی که از لحاظ فیزیکی شبیه به اردک است اما کمی کوچک تر است . این مرغ تقریبا به مدت یک ساعت در زیر آب میتواند بماند از این روست که او را چل بیم یعنی چهل نفس می نامند .

در ضمن این پرنده در آب فو ق‌العاده شکارچی ماهری‌ست.

**********

فسیلی (  Fasili ):به نهال نخل گفته می‌شود.

********

کرنگ(‍‍careng): کال و نارس. این کلمه اغلب شرح میوه است اما در مورد انسان و خیلی از موارد دیگر نیز به کار میرود.

**************

منشوبه(Manshooba): قایق کوچک پارویی که برای ماهی گیری با قلاب استفاده میشود .معمولا این قایق ها دست ساز هستند.

کنجل(Kanjel):سرمه ـ ماده سیاه رنگی که برای بزک چشم استفاده میشود ‌‌‌.

*********

زک(Zek): شیر اول حیوان بعد از زایمان که دارای چربی بسیار بالایست.( معمولا این شیر که سر شیر هم گفته میشود به دلیل طعم بسیار خوب و مواد ویتامینی سرشارش خیلی کم به نوزاد حیوان می رسد) به آدم چالاک و چیز سفت وسخت هم گفته میشود

***********

سواس(Sowas):دمپایی که از برگهای درخت خرما درست می شود.

************

چورک(Choorak): به جوجه مرغ گفته میشود .

فرهنگ لغت بندری ۱

[از امروز تا وقتی که خدا می‌داند 10 کلمه به گویش بندرعباسی خدمت‌تان معرفی می‌گردد.]


۱ ـ چهک(Chahk):بنیه ـ توان ونیرو ـمقاومت در مقابل فشار

۲ ـ گبن:(Gaboon) بالا آمدن آب دریا. مست گبن هم گفته می‌شود زمانی که آب به سرعت بالا می‌آید

۳ـ آستوریک (Astooric): نخل . درخت خرما

۴ـ انکاس (Enkas):مرکب ماهی که گوشت سفید و لذیذی دارد

۵ـ خوضاک(Khowzak): جلبک . سبزه‌های کنار آب. در بعضی مواقع به آب کثیف و بدبو وچرکین نیز می‌گویند

۶ـ ده‌مرد (Dah mard): منظور محاصره کردن است. مغلوب کردن و تسلط هم معنی می‌دهد

۷ـ گدار(Goodar): تپه بلند. به سراشیبی تند و پیچ‌دار هم گفته می‌شود

۸ـ تابوک(Tabook): بلوک (منظور همان مصالح ساختمانی است)

۹ـ مهر (Mahr): چوب خشک و نازک درختان. معمولا به چوب نخل گفته می‌شود که بر گهایش کنده شده باشد.

۱۰ـ بلت (Boolt): جسمی سنگین که در آب فرو رود . فرو رفتن در آب. غرق شدن ـ به سربی که به قلاب بسته می‌شود تا آن را زیر آب نگه دارد هم گفته می‌شود.