این که در کشور عزیزمان اتفاقات عجیب و غریب زیاد میافتد دیگر امری کاملا معمولیه. یکیش امروز اتفاق افتاد. انهدام بیش از ۴۰۰۰دستگاه تلفن بیسیم غیر مجاز و تجهیزات مخابرهای... . یعنی واقعا این سرمایهی بزرگ باید نابود میشد؟! یعنی این تلفنها و دستگاههای فرستنده و گیرنده فقط به دلیل اینکه غیر مجاز و قاچاقاند باید زیر چرخهای لودر و غلتک له شوند؟! اگر غیر مجازند که خیلی از قطعاتش به درد بخورند و میتوان آنها را مورد استفاده قرار داد. البته یکی از کارکنان "سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی" که خودشان بانی این کار بودند میگفت که به همه دانشگاهها و آموزشگاهها اعلام کردهایم که اگر کسی میخواهد از این دستگاهها استفاده کند تا آن را در اختیارش بگذاریم اما هیچ کدام از این دانشگاهها و آموزشگاهها قبول نکردهاند. چراییش را خدا هم نمیداند!!!
البته این اولین بار نبود که وسایل به درد بخور را نابود میکردند. منهدم کردن نوارهای کاست غیر مجاز ...حالا این که در نوار کاستی مثلا "مهستی" میخواند و یا "ستار" چه دلیلی دارد که کل نوار را بسوزانید... . همان کارمند سازمان میگفت وقتی که در فروشگاه محصولات فرهنگی فیلم یا عکس غیر مجاز پیدا میکردند قاضی حکم انهدام کامپیوتر را میداد...میگفت میتوانستند همان عکسها یا همان درایو مورد نظر را فرمت کنند...اما کل کیس را خراب میکردند...نمیدانم شاید این کار آنقدر که من فکر میکنم هم عجیب نباشد...
در صورتی که با تلفن همراه شما تماسی برقرار شد و در آن شخص یا اشخاصی ادعا نمودند که از مهندسین شرکت مخابرات هستند و قصد چک کردن خط شما را دارند و از شما تقاضا کردند که عددی را شماره گیری نمائید...بدون هیچ گونه شماره گیری تماس را قطع کنید. چون شرکتی جعلی از این طریق به سیم کارت شما دسترسی خواهند یافت و از طریق خط شما و با هزینهی شما تماسهای تلفنی برقرار خواهند کرد. این یک هشدار جدی است. در صورتی که با شما تماسی حاصل شد و در نمایشگر گوشی شماپیام(XALAN )از پاسخ دادن به آن خودداری کنید و تماس را قطع کنید. در صورت جواب دادن به تماس و پیام گوشی شما ویروسی خواهد شد و ویروس اطلاعاتIMEI وIMSi از روی گوشی و سیم کار شما پاک خواهد کرد که این امر باعث قطع ارتباط شما با شبکه خواهد شد و گوشی موبایلتان نیز غیر قابل استفاده خواهد شد.
اولی: امسال چقدر حسینیه زیاد شده...
دومی: آره...(باشور و هیجان خاصی)تو خیابون کمربندی نزدیک به ۸ تا حسینیه هست...اجرشون به امام حسین
اولی: (بیتفاوت)اکثر این حسینیهها خالیان و استقبال چندانی ازشون نمیشه
دومی: بابا مردم اینقدر گرفتارن که نمیرسن به اعتقاداتشون برسن
اولی:(جدی) آخه مگه هر محله چند نفر منبری داره؟!
دومی: مشکل تنها این نیست...بعضیها عاشورا و محرم دارن تبلیغ میکنن...(آهسته. در حالی که به دور وبرش نگاه میکند)بعضی نمیخوان اصلا محرمی باشه...
اولی: ولی من شنیدم که دولت گفته به حسینیهها هشت میلیون وام می ده...از همه طرف حمایت میشن...کی گفته اینو؟!
دومی: (نا امید) اگه این کارا رو نکنن که تا چند سال دیگه محرمی نداریم!
اولی: ولی به نظر من اینجوریآم نیست که تو میگی! محرم و عاشورا جزء باورهای مردمِ این خاکِ...اصلا هم مهم نیست که ۱ یا ۱۰۰ تا حسینیه باشه...
دومی: ولی اینجوری بهتره که حسینیه بیشتر باشه...(با حالات همه چیز دانی) جوونا الاف بگردن بهتره؟! حداقل یه ثوابی برا اون دنیاشون نوشته میشه...
اولی:آره حق با توِ ...بریم که تعزیه شروع شد.
قبل از ورود من دو مرد آنجا بودند. گفتم کارت شارژ ایرانسل دارید؟ اول نگاهی به من کرد و بعد نگاهی به جایی که احتمالا کارت شارژها را آنجا میگذاشت. گفت: نه تموم شده...فقط همراه اول هست. گفتم:متشکرم، یه آب پرتغال بدین لطفا. همین موقع زن میانسالی که قد بسیار بلندی داشت وارد شد. با صورتی درهم و اخمو: چند تا کارت بیار... . مرد در حالی که آب میوه در دست داشت نگاهی به زن کرد و بعد آبمیوه را در دستان دراز شدهی من گذاشت. مرد چند کارت شارژ ایرانسل آورد و در حالی که گوشه چشمی به من داشت کارتها را به زن داد. آن دو مرد در مورد محرم و عاشورا بحث میکردند. از اینکه بعضی ماشینها پشت شیشهی اتومبیلشان را با رنگ "یا حسین" می نویسند و اینکه همه ی خیابان ها پر از پارچه سیاه و ...
آبمیوه که تمام شد با صاحب مغازه حساب کردم و رفتم.
نه گاو نرت باز میشناسد نه انجیربُن
نه اسبان نه مورچهگان خانهات.
نه کودک بازت میشناسد نه شب
چراکه تو دیگر مُردهای.
نه صُلب سنگ بازت میشناسد
نه اطلس سیاهی که در آن تجزیه میشوی.
حتا خاطرهی خاموش تو نیز دیگر بازت نمیشناسد
چراکه تو دیگر مُردهای.
همچون همه آن مردهگان که فراموش میشوند
زیر پشتهیی از آتشزنههای خاموش.
...
امروز عجیب هوای این شعر رو کردم. شعری از لورکا با ترجمه بامداد
چند شعر لورکا با ترجمه شاملو که بسیار برایم عزیزند
این کاریکاتور در شماره ۱۹ (۲۰ آذر ۱۳۸۷)هفته نامه گل آقا و در صفحه دو چاپ شده بود.
دوم اینکه مردم شهر ما نمیدانم خوشبختانه یا بدبختانه خیلی راحت از حقشان میگذرند. این گذشت تنها در مورد200 یا 500 تومان کرایه ماشین نیست در خیلی از موارد دیگر نیز اینگونه است. و در طول زمان تبدیل به یک فرهنگ شده است. فرهنگی تخریبی برای بندرعباسیها ، تا برای گرفتن حقشان دچار تردید باشند.