سلام ابراهیم. من جغد بندری دوستدار تو و هنرت هستم. از زمانی که تو را شناختم، شیفته آن مستی جاری در هنرت شدم. الان که این نامه را مینویسم هوای بندر همان شرجی و گرمای خودش را دارد. امروز روز ۳۰ خرداد است. درست دو روز قبل از این که ما را برای همیشه تنها بگذاری! ابراهیم جان هنوز هم بچههای دوستدار هنر در بندرعباس فعال هستند. یکی از گروههای خوب تئاتر ما میخواهد در جشنواره اوینیون فرانسه اجرایی داشته باشد. کارگردانش ابراهیم پشتکوهی است. شاید او را بشناسی! گروهی به نام تیتووک دارند. در عکاسی هم بچهها بسیار فعال شدهاند. موسیقی هم به لحاظ کمی خوب اجرا میشود. چند گروه خوب مثل حسین علیزاده هم در بندرعباس اجرا داشتهاند. حالا بچههای موسیقی بندر مثل دوران شما موسیقی جدی و قوی اجرا نمیکنند. اما هنوز هم بسیاری از آهنگهایی که در بندرعباس اجرا میشود رد پایی از تو در آن هست. سهیل نفیسی آلبومی به نام «ترانههای جنوب» منتشر کرد که همه از سرودههای تو بود. و جالبتر اینکه بدانی همان آلبوم پرفروشترین آلبوم سال ایران شد. من همیشه به دوستانم میگویم که تو حق زیادی بر گردن موسیقی ما داری. به برکت آهنگهای ساده و ترانههای دلنشینات هوادران گیتار در بندرعباس زیاد شده است. من و تعدادی از دوستان میخواهیم پیگیری کنیم شاید بتوانیم مراسمی را برای سالگرد رفتنت برگزار کنیم. تا همیشه سایه بزرگت را بر سر خود احساس کنیم. ابراهیم ما را ببخش که نتوانستیم هوادار شایستهای برای تو باشیم. البته ناگفته نماند که با تلاش حسام نقوی و دوستانش برخی از آثارت منتشر شده است؛ اما در تهران بیشتر هوای تو را دارند. در شهر خودشان برای تو بزرگداشت میگیرند و هر جایی که جایش باشد یادی از تو خواهند کرد. امسال در بندرعباس همایش و جشنواره موسیقی زیاد برگزار کردهاند. امیدوارم بتوانم با مشورت دوستانم بزرگداشتی شایسته اما در حد بضاعتمان برایت برگزار کنیم. همه بندرعباسیها سلام مخصوص میرسانند و میگویند:( با خنده) حال همه ما خوب است اما تو باور نکن! همیشه مراقب خودت باش ابرام...
دوستدار همیشگی تو از بندر؛ جغد بندری
سه راه دلگشا/بندرعباسی/30 خرداد 1390/ساعت ۱۱ صبح
عکس از سایت رامی
در پایان از این دوستان دعوت میکنم برای ابراهیم منصفی نامهای بنویسند: بهشب سیاورشن لاتیدان لاکپشت گوج گنو پلاک ۶۶ سهمار صدی اپی نوروزی درختنشین لی تئاتریکال خودنویسها و هر دوست دیگری که برای ابرام نامهای دارد بنویسد. مرا هم بیخبر نگذارید.
در همین باره: ندای هرمزگان
این روزها بازار موسیقی در بندرعباس گرم است. امسال با جشنوارههای مختلفی در بخش موسیقی روبه رو شدهایم که هر کدام لطف خودش را داشت. برنامه بعدی انجمن موسیقی همایش گیتار کلاسیک است که با حضور لیلا افشار اول و دوم تیرماه برگزار خواهد شد. این همایش ساعت ۲۰ روز ۱ تیرماه در تالار آوینی شروع به کار میکند که همه علاقه مندان میتوانند به صورت رایگان از این همایش دیدن کنند. روز اول تیرماه سالروز مرگ ابراهیم منصفی هم هست. منصفی حق زیادی بر گردن موسیقی استان هرمزگان دارد. باید بزرگداشتی شایسته برای این هنرمند بزرگ استان برگزار شود.
با دیدن گزارش تصویری که در خبرگزاری فارس + منتشر شده بود به یاد جلال مرادی افتادم. جلال دوست دوران جوانی پدرم بود،که میگفتند قدرت بدنی عجیبی داشت. آن روزها که پدرم بیشتر حوصله تعریف خاطراتش را داشت میگفت: من و جلال در دوران جوانی کارهای عجیبی میکردیم. یک بار تصمیم گرفتیم با قایق کوچکی که ساخته بودیم تا "کشتی سوخته" برویم و برگردیم. اول صبح جلال مثل همیشه پر انرژی مرا بیدارکرد تا راهی دریا شویم. قایق را کول کردیم و تا ساحل بردیم. پارو زنان به طرف کشتی سوخته بهراه افتادیم. گاهی من پارو میزدم و جلال استراحت میکرد گاهی هم او پارو میزد و من نفسی تازه میکردم. 100 متری کشتی بودیم که قایق با یک تکان کوچک من زیر آب رفت. هر دو خسته بودیم. جلال زیرقایق رفت و قایق را بالا آورد. با ظرفی که همراه داشتیم آبهای قایق را خالی کردم. چند متری را نرفته بودیم که دوباره قایق به زیر آب رفت. من دیگر هیچ توانی نداشتم. 18 کیلومتر بیوقفه پارو زده بودیم. جلال دوباره تلاش کرد تا قایق را بالا بیاورد. اما این بار بینتیجه بود. گفتم صبر کنیم تا قایقی بیاید و نجاتمان دهد. جلال قبول نکرد.گفت: با شنا برمیگردیم! هر وقت خسته شدی من کمکت میکنم... به تواناییهای جلال ایمان داشتم اما راه خیلی سختی بود. شروع کردیم شنا کردن به طرف ساحل بندرعباس. هر گاه خسته میشدیم خودمان را روی آب شناور میکردیم. اما من واقعن دیگر توانی نداشتم. جلال دست مرا گرفت و روی شانهاش گذاشت و تا ساحل شنا کرد.
من تقریبن همه خاطرات پدرم را از برم. همیشه پای ثابت خاطرات پدرو مادرم بودم. خاطرات خیلی دور ...حالا 35 است که جلال خارج از کشور زندگی میکند. از برادر زادهاش شنیدم که میگفت عمو جلال 8 فرزند دارد که همهی فرزندانش تحصیلکردهاند. میگفت دولت آن کشور به دلیل اینکه او 8 فرزند موفق دارد از او طی مراسمی تقدیر کرده. امیدوارم هر جا که باشد همیشه سالم بماند.
عکس: مرتضا رفیعخواه(فارس)
عبدالله ژیانفر حالا در میان ما نیست. او درست در آستانه روز پدر،پدرانه زندگی را بدرود گفت و رفت. چند نوعدوست عصر امروز همدیگر را از مراسمی با خبر کردند، که برای این فداکار بندرعباسی برگزار میشد. خویشان عبدالله هم بعد از مراسم خاکسپاری به اسکله شیلات بندرعباس آمدند، جایی که دو نوجوان در حال غرق شدن بودند و عبدالله پدرانه به آب زد و آن دو را نجات داد و خودش دل به دریایی ابدی داد! تصاویری که در ادامه بیشتر خواهید دید مربوط به این مراسم خودجوش است که با حضور هنرمندان استان شکل گرفت. هر یک از بچهها به صورت خودکار کاری کرد. یکی به یادش شعر خواند،یکی آهنگی را تقدیم عبدالله کرد،بعضیها شمعی روشن کردند و ...
تصاویر بیشتر در ادامه مطلب
نمایشگاه "سٌوز" احمد کارگران مجموعهای از نو ترین آثار نقاشی این هنرمند بندرعباسی بود. کارگران در این نمایشگاه تعداد زیادی نقاشی به روی پارچه طرحدار خلق کرده بود. نمایشگاه "سٌوز" از 19 تا 25 خرداد در نگارخانه گرمساری فرهنگسرای طوبا دایر بود که با استقبال خوبی همراه شد. عکسهای این نمایشگاه را در ادامه مطلب ببینید.
ادامه مطلب ...
تا به حال چند بار خواستم عملکرد مدیران دولتی را بسنجم که به دلایلی مقدور نبوده است. مهمترین دلیلاش هم این بوده که اکثر مدیران دستگاههای دولتی بیش از 2 سال در سمت خود باقی نمیمانند. این روند پر شتاب تعویض مدیران، اثرات جبران ناپذیری را در بخش مدیریت کلان کشور وارد میکند. هر مدیرحداقل چند ماه بعد از معارفهاش را باید صرف آشنایی با سیستم کاری آن سازمان کند. بعد از آشنایی، باید ببیند چه کارهای انجام شده و چه کارهای باید انجام بگیرد. برنامهریزی کند و جذب بودجه کند. معتقدم مدیری موفق است که حداقل 10 سال در یک دستگاه باقی بماند. تجربه کسب کند و راههای پیشرفت را پیدا کند تا به اهداف دستگاه مربوط برسد . با یک سال و دو سال خیلی کم اتفاق میافتد مدیری موفق شود. چیز که در کشور ما بسیار رایج و مدیریت کشور را با بحران اساسی روبهرو کرده است.
شاید شما هم خبر مجسمه آرش کمانگیر و اسبش که از میدانی در شهر ساری ناپدید شدهاند را شنیده باشید. گویا دستور نابودی این مجسمهها را رئیس شورای شهر ساری صادر کرده بود که نمیخواهم راجع به هدفش از این کار صحبت کنم. من میخواهم راجع به تندیسی صحبت کنم که چند روزی است در فرهنگسرای طوبای بندرعباس نمیبینماش! تندیس زیبایی که حسین زمانی هنرمند خوب بندرعباس آن را طراحی و اجرا کرده بود. این تندیس حالا در جای خود نیست. و من همین امروز با خبر شدم که این تندیس را نابود کردهاند! تندیسی که نه در میدان ... بود! نه جای کسی را تنگ کرده بود! دلیل نابودیاش را باید از حسین پریش رئیس فرهنگسرای طوبا جویا شویم!!!
در همین باره: سهمار
درست به یاد دارم،ساعت 12 روز 22 خرداد 88 بود. به همراه خلیل به خیابان بهادر شمالی رفتیم تا برگ سبز خود را به صندوق بدهیم! بیشتر افرادی که در صف نه چندان با شکوه مرکز تربیت معلم خیابان بهادر بندرعباس ایستاده بودند، نشان سبزی به همراه داشتن تا متوجه حضور هم فکران خود شوند. آن روز نه در پی سوژهی خبری بودیم نه در فکر شکار لحظهها! فقط آمده بودیم با خیال راحت رای بدهیم. آن روز جز معدود روزهایی بود که من و خلیل به دنبال خبری نبودیم. فقط رای را به صندوق دادیم و رفتیم...
عصر پنجشنبه ۲۶ خرداد در جزیره هرموز نمایش "پریزاد شهر هرموز" اجرا میشود. این نمایش قرار بود در جشنواره ساحلی قشم + نمایش داده شود که به دلیل لغو این جشنواره عبدالرسول دریاپیما نویسنده و کارگردان این تئاتر تصمیم گرفته نمایش را در ساحل هرموز اجرا کند. این نمایش از دو جهت خاص است.
۱:اینکه خیلی از ما تا به حال نمایش ساحلی تماشا نکردهایم؛ آن هم نمایشی که بخشی از آن در ساحل و بخش دیگرش در دریا باشد!
۲: گروه نمایشی "آوای دریا" بدون هیچ هزینهای نمایشی که سه ماه تمرین شده است را برای علاقهمندان اجرا خواهند کرد.
نمایش "پریزاد شهر هرموز" بر اساس یک باور قدیمی نوشته شده است. زنی زیبا و خوش بو به نام ملمداس جاشوها را فریب میداده و ...
عبدالرسول دریاپیما متولد سال 1339 جزیره هرموز است. او از همان سالهای کودکی نمایش را شروع کرده که حالا سرپرستی یک گروه موسیقی قدیمی را هم بر عهده دارد.
عوامل نمایش: نویسنده و کارگردان: عبدالرسول دریاپیما / عبدالله مکیزاده: فضاسازی محیط/نازنین دریاپیما: طراح لباس/ بازیگران: جابر ناصرنیا،فاطمه زارعی،نرگس هرمزی،محدثه ناصرنیا،مهناز ذاکری،فرخنده ترکمانی،طیبه ناصرنیا،موسی هرمزی،صابر محمدینیا،مهدی ملاحزاده
این نمایش در پشتکوه(فضای نزدیک به محیط زیست) جزیره هرموز اجرا میشود.
عکس آرشیو نمایش های اجرا شده جزیره هرموز