نوشته که میخوانید توسط احسان رضایی مدیر وبلاگ گوج گنو نوشته شده که در مورد نمایشگاه عکس "پرانتز باز" است. پیشاپیش از حوصله ای که برای نوشتن این متن کرده قدردانی می کنم.
این نقد نیست نظرات و احولات نگارنده پس از تماشای نمایشگاه عکس پرانتز باز است .
نمایشگاه عنوان جالب و چند وجهی دارد پرانتزی که باز شده و چند عکاس در آن قرار گرفتهاند و الی آخر .
تحلیل نمایشگاه
خانم رادمهر
خانم رادمهر در این نمایشگاه یک مجموعه هفتایی عکس را ارائه کرده است .عنصر مشترک هر هفت فریم زن است و تمامی عکسها سیاه و سفید هستند. خانم رادمهر با استفاده از امکان عکاسی با سرعت پائیین در تلاش است تا فضایی انتزاعی خلق کند .در عکسهای او بافتهایی اوپتیکال و غیر اپتیکال ایجاد شده بود. انگار تاشهای قلم مو بر بوم نقاشی کشیده شوند. شیوه کار ایشان را در گونه عکسهای به اصطلاح کارگردانی شده میتوان قرار داد عکسهایی که تمامی عناصر تشکیل دهنده عکس توسط عکاس کنترل میشود . در ادامه بیشتر در مورد این نوع عکاسی خواهم گفت.
خانم رادمهر در این مجموعه عکس برآن است تا موقعیتی از زن در آثارش ارائه کند، اما فضای انتزاعی غالب بر کارها مانع نزدیک شدن به شخصیتهای درون عکسها شده بودند و مخاطب را دچار نوعی سر درگمی و بلاتکلیفی در همراهی با مقاصد خود میکرد. و همینطور مشکل مشترک همه عکاسان که در این نمایشگاه که با مجموعه عکس حضور داشتند در کارهای ایشان نیز وجود داشت. موضوع انتخابی و پرداختن به این موضوع یارای همراهی با مجموعه را نداشت و در ادامه فریمها دچار تکرار میشدند و این مورد در کارهای مجید جمشیدی نیز مشاهده میشد .
مجید جمشیدی
مجید جمشیدی با هفت فریم سیاه سفید تحت لوای مجموعه در این نماشگاه حاضر شده بود عناصر مشترک او آسمان، زمین و انسانهایی در دور دست بودند . مجید تلاش کرده بود زمین را تیرهتر و آسمان را روشنتر بنمایاند و انسانهایی که میان این زمین و آسمان در حیاتند. نوع رویکرد به موضوع در مقابل مجموعهسازی در عکس ناتوان بودند در واقع نتوانسته بود انرژی روایی خود را در هفت فریم برای مخاطب تقسیم کند. و به زبان عامیانه تلنگ انسجام روایی مجموعه از یکی دو فریم به بعد در میرفت و عکاس دچار تکرار میشد و مخاطبان را سردرگم و خسته میکرد و این مساله بر میگردد به زمان ثبت فریمها، برای اینکه عکاس هنگام ثبت فریمها اصلا به موضوع مجموعهسازی فکر نکرده است و صرفا چند عکس گرفته و در هنگام سکلتشن به ذهنش رسیده میتوان فریمها را گسترده کند و آنها را به شکل مجموعه ارئه کند. به نظر نگارنده (نظر شخصی) مجید ابتدا باید مجموعه عکس را برای خود به درستی تعریف میکرد و بعد به اجرای آنها میپرداخت . مجموعهسازی در عکس کار بسیار دشوار یست و فریبنده و ظاهرا آسان اما در موقع عمل عکاسها را زمین گیر میکند. در عکسهای مجید اشکال فنی و چاپی فراوانی دیده میشد در مجموعه عکسها فاقد یکدستی نوری و چاپی لازم و استاندارد بودند .
ایمان رضائی
ایمان رضائی هم مانند مجید جمشیدی و خانم رادمهر اقدام به ارئه مجموعه عکس کرده بود . ایدهای خلاقانه و اورجینال داشت اما اجرایی بشدت ضعیف ! . ایمان رضائی از گیره پلاستیکی چسپان شیشههای ماشین که محلی برای گیراندن پرده محافظ آفتاب است ،به عنوان عنصر مشترک عکسهایش استفاده کرده بود ( یکی از دوستان تعریف می کرد که در روز اول نماشگاه شخصی نزد او آمده و از او سوال کرده این چیزی که در عکس ایمان هست ک ان د و م است ؟!!! و دوست ما هم ایشان را هدایت و روشن و خیلاشان را ازین بابت راحت کرده بودند و گویا شخص دیگری هم سئوال کرده بود این ماس ماسَک که در عکسها هست ستلایت( ماهواره ) است ؟!
این درگیری ذهنی و پرسشی که در ذهن مخاطب توسط عکاس ایجاد شده در واقع یکی از محاسنات عکسها میتواند باشد. اما اجرای این ایده خلاقانه بشدت ضعیف است و نواقص و اشکلات فنی فراوانی در عکسهای او دیده میشود از جمله ضعف دوربین عکاسی – ضعف لنز – کثیف بودن لنز – کثیف بودن شیشه ماشین در هنگام عکاسی – گریندار بودن تصاویر – عدم فوکوسینگ متمرکز – اوور و آندر اکسپوز تصاویر و ادیت نامناسب کل مجموعه را تحت تاثیر قرار داده بوده. تم اصلی مجموعه عکسهای ایمان رضائی سفر است سفر یک شئ عجیب و غریب . ترکیب نامتجانس عنصری نامربوط با فضای پایهایٍ رئالیستی .
محمد رضا مسندانی
محمدرضا مسندانی هفت تک عکس در این نمایشگاه ارئه کرده بود. همانگونه که در بروشور ابتدایی مجموعه عکسها جملاتی از عکاسها نوشته بود ( که این قسمت را می توان کلید دروازه ورود به دنیای عکاسان نامگذاری کرد (حداقل در این نمایشگاه) مسندانی دست به تعریف عکاسی زده بود که به نوعی نشان از تلاش او برای ارائه تعریفی از عکاسی حداقل برای خودش بود. و این مساله درفریمهایش به خوبی پیدا بود.
عکسهای مسندانی فاقد استانداردهای پایهای مدیوم عکاسی بودند( نظر شخصی).
مهمترین آن نادیده گرفتن مهمترین بخش عکاسی یعنی کمپوزیسیون (ترکیب بندی) بود. وجود این ضعف در کارهای او ریشه در عدم حضور در کلاسهای آموزشی عکاسی است. به نظر میرسد مسندانی عکاسی خود آموخته است و غریزی عکاسی میکند . اینگونه افراد منبع آموزشیاشان مشاهده است از هر عکاسی دم دستشان رسید عکس میبینند و تاثیر میگیرند . به زبان عامیانه عکاسی او بالا پایین زیاد دارد . بگیر نگیر دارد در فریمهایی خوب است مثل فریم ویولونها و در باقی فریمها فاقد ترکیببندی استاندارد بود. در این شرایط مخاطب دچار سردرگمی میشود که بلاخره عکاس شناختی از کمپوزیسیون دارد یا نه؟ اما جسارت او در ارائه آثا ستودنیست و امیدوارم آدم نقد پذیری نیز باشد .
مهدی مرادیزاده
نردیک به استانداردترین عکس این نمایشگاه را مرادیزاده ارئه کرده بود .
تک فریمهایی با هفت موضوع متفاوت به یک شیوه منسجم و اجرایی قابل قبول که موفقترین فریم عکسیست که در آن ماهیگیری در حال گرفتن ماهیست .
مرادیزاده مانند خانم رادمهر اقدام به کارگردانی عکسها در فضایی استدیویی کرده بود .
این شیوه عکاسی که بیشتر در گونه تصویر سازی نیز قرار میگیرد محصولی ژورنالیستیست و ریشه در مجلات و سایتهای خبری پرمخاطب دارد در بیشتر مقالههای منتشر شده در این سایت و مجلهها ، عکاس دست به ترجمان تصویری متن میزند و ما به ازاء عکاسیک آنرا به مقاله برای ارتباط بیشتر مخاطب پیوست میکند . اما غیر از یک و نیم فریم از کارهای مرادیزاده باقی آثار فاقد شعار لازم برای این گونه عکاسی بودند. یعنی در واقع مرادیزاده توانسته قالب را اجرایی کند اما درون قالب خالی بود و به زبان عامیانه این شیوه عکاسی بیش از یک و نیم فریم (نیم فریم برای عکس روزنامه و چهره زن) کارها عالی پیش نمیرفت و عکاس از ایده خالی شده بود. اگر اشتباه نکنم ! دو سال پیش عکسی از خانم غزاله غضنفری (مطمئن نیستم!) در جشنواره اردیبهشت وجود داشت که به همین شیوه کار شده بود. مثلا زنی با لباس عروس دستکشهای ظرف شویی و کارد آشپز خانه در دست داشت ( امیدوارم اشتباه نکرده باشم ) یا در عکسهای پیمان هوشمندزاده از این نوع عکسها دیده میشود که بشدت دارای آن شعار لازم برای این گونه عکاسی است .
و اما موسا خان بلبله
کشف من در این نمایشگاه موسا بلبله است. ایشان در این نمایشگاه با هفت تک فریم حاضر شده بود. عکسهایی منو تُن و فاقد ترکیب مناسب و اجرا و ادیتی نه چندان استاندارد. اما فریمهای موسا بشدت دارای فرا رَوی هستند. یعنی اینکه بیشتر کارها او مانند جریان سیال ذهن خارج از فریم و خارج از قاب ساخته میشوند .
ذهن به دنبال ادامه عناصر حاضر در عکس به خارج از فریم هدایت میشود و میرود و میرود. به نوعی میشود گفت فریمها بسیط میشوند بخصوص در فریمهای پاها و قایق و لباسی که بر میله آویزان است. و این فرا روی به نظر نگارنده ( نظر شخصی ) یک اتفاق نو در عکاسی هرمزگان است. این نوع عکاسی سختترین نوع عکاسیست ( نظر شخصی) استفاده از عناصر طبیعی –کمترین دخالت در رویداد واقعی جلوی لنز –ایجاد ترکیبی متاجنس ازین عناصر برای ساخت روایتی غیر شعاری اما پر از مفهوم ( شعار در عکاسی چیز بدی نیست و نگارنده با آن به عنوان اهرمی در عکاسی موافق است ) – ملزم بودن به رعایت خون عکاسی یعنی ثبت اتفاق. و نظر نگارنده به نظر موسا خان بلبله نزدیکتر است .
تکمله
به هر روی عمده ویژگی نمایشگاه پرانتز باز که به همت حسن بردال برگزار شده بود ، ایدهگرایی عکاسان حاضر در نمایشگاه بود. در این پرانتز باز شده عکاسها تمامی در تلاش برای بیان ایدههایشان هستند و این نکته ایست غیر قابل کتمان و قابل تقدیر. حلقه مفقوده عکاسی هرمزگان و اساسا هنر هرمزگان. ایدهها – شعار – خلق مفاهیم – جسارت در بیان و ترجمان محیط پیرامون و چالش عمیقی به نام جایگاه مخاطب و هنرمند در بیان موضوعات مشترک این دو، یعنی اجتماع .
منبع: وبلاگ گوج گنو