جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

هرمزگان و انتخابات مجلس نهم

 
 
در بین کاندیدایی که امسال ثبت نام کردند چند چهره شناخته شده وجود دارد. منصور آرامی شهردار سابق بندرعباس؛ که به نظر می‌رسد جای خالی محمد امین فرج‌زاده(نماینده کنونی) را خواهد گرفت. رقابت اصلی کاندیدا بر سر صندلی خالی فرج‌زاده است. فرج‌زاده در این دوره کاندید نشده است و این فرصت بزرگی برای منصور آرامی است. علی دیرباز با مصطفی ذوالقدر جز نمایندهای اصلاح‌طلب هرمزگان هستند که به نظر می‌رسد دیرباز جایگاه سابق خود را از دست داده و دوباره موفق به جلب اعتماد مردم نشود. حتا در زادگاه خودش(خورگو) هم رای چندانی ندارد. برخی‌ها از همین حالا محمد نصوری را  نماینده غرب هرمزگان می‌داند. محمد نصوری اصالتن اهل گاوبندی است و خانواده‌اش در آن منطقه از احترام خاصی برخوردارند. از جهتی او با سیستم سیاسی موجود در کشور هم‌سو است. در بین اسامی کاندیدا از نام حمیدرضا عامری‌سیاهویی نمی‌توان به راحتی گذشت. رئیس پیشین دانشگاه پیام نور هرمزگان و یکی از باسوادترین مدیران بومی که بسیجی هم هست. باقی کاندیدا به نظر می‌رسد برای شکستن رای برخی از نمایندهای پر قدرت هرمزگان وارد این عرصه شده‌اند و هیچ امیدی به مجلس رفتن ندارند.
اسامی برخی از کاندیدای هرمزگان:
شرق استان: هاشمی نخل ابراهیمی، سید علی میرخلیلی، دکتر افشاری، سید علی ذوالقدر،  محسن ابراهیمی، خانم افسانه نظرزاده ، حسین رئیسی.
مرکزی:
محمد آشوری، سید مصطفی ذوالقدر، منصور آرامی، مهران شاهی، موسی مولاپرست، حسین سالاری، حمیدرضا عامری‌سیاهویی، ابوالقاسم جراره، علی دیرباز، سلیمانی، عبدالله بازیار، منوچهر عسگری، محمد صادق افتتاحی
غرب استان:
احمد جباری، محمد نصوری، عبدالله حسینی، زمزم‌نژاد؛ علی کامرانی
پست های مرتبط:
آرایش سیاسی جدید بعد از عزل هاشمی تختی
چرا هرمزگانی ها قدر نمایندگانشان را نمی دانند

مجلس در دورهای گذشته

اولین جشنواره ملی مطبوعات محلی خلیج فارس در بندرعباس


سال 86 بود که اولین جشنواره منطقه‌ای مطبوعات خلیج فارس در بندرعباس برگزار شد، و بعد از آن در بوشهر و زاهدان و اهواز این حرکت ادامه پیدا کرد. زمانی بود که نام "خلیج فارس" همیشه مورد تهدید قرار می‌گرفت. آن زمان سیاست نام گذاری‌ها به شکلی دنبال می‌شد که می‌بایست نامی از خلیج فارس هم در آن می‌بود.

مثل خیلی از جشنواره‌ها جرقه این حرکت در هرمزگان زده شد و نام "اولین"، مدالی شد برای متولیان فرهنگ هرمزگان! مثل اولین جشنواره عروسکی ضامن آهو، اولین کنگره شعر و قصه،  اولین جشنواره ملی مطبوعات محلی و ...

امسال هم مسئولین فرهنگ و ارشاد موفق شده‌اند نام برگزار کننده‌ی اولین جشنواره مطبوعات ملی مطبوعات محلی خلیج فارس را از آن خود کنند. امیدوارم این جشنواره مثل همه‌ی اولین‌ها، بی‌کیفیت دنبال نشود.

پ ن: هیچ گونه فراخوانی از این جشنواره ملی در دنیایی مجازی منتشر نشده که یک مشکل اساسی محسوب می‌شود.

عکس مربوط به سومین جشنواره مطبوعات منطقه‌ای خلیج فارس در زاهدان است.

اخبار مرتبط: ایرنا    اداره ارشاد

نوشته احسان رضایی در مورد نمایشگاه عکس پرانتز باز

 نوشته که می‌خوانید توسط احسان رضایی مدیر وبلاگ گوج گنو نوشته شده که در مورد نمایشگاه عکس "پرانتز باز" است. پیشاپیش از حوصله ای که برای نوشتن این متن کرده قدردانی می کنم.

این نقد نیست نظرات و احولات نگارنده پس از تماشای نمایشگاه عکس پرانتز باز است .

نمایشگاه عنوان جالب و چند وجهی دارد پرانتزی که باز شده و چند عکاس در آن قرار گرفته‌اند و الی آخر . 

تحلیل نمایشگاه

خانم رادمهر

خانم رادمهر در این نمایشگاه یک مجموعه هفتایی عکس را ارائه کرده است .عنصر مشترک هر هفت فریم زن است و تمامی عکس‌ها سیاه و سفید هستند. خانم رادمهر با استفاده از امکان عکاسی با سرعت پائیین در تلاش است تا فضایی انتزاعی خلق کند .در عکس‌های او بافت‌هایی اوپتیکال و غیر اپتیکال ایجاد شده بود. انگار تاش‌های قلم مو بر بوم نقاشی کشیده شوند. شیوه کار ایشان را در گونه عکس‌های به اصطلاح کارگردانی شده می‌توان قرار داد عکس‌هایی که تمامی عناصر تشکیل دهنده عکس توسط عکاس کنترل می‌شود . در ادامه بیشتر در مورد این نوع عکاسی خواهم گفت.

خانم رادمهر در این مجموعه عکس برآن  است تا موقعیتی از زن در آثارش ارائه کند، اما فضای انتزاعی غالب بر کارها مانع نزدیک شدن به شخصیت‌های درون عکس‌ها شده بودند و مخاطب را دچار نوعی سر درگمی و بلاتکلیفی در همراهی با مقاصد خود می‌کرد. و همینطور مشکل مشترک همه عکاسان که در این نمایشگاه که  با مجموعه عکس حضور داشتند در کارهای ایشان نیز وجود داشت. موضوع انتخابی و پرداختن به این موضوع یارای همراهی با مجموعه را نداشت و در ادامه فریمها دچار تکرار می‌شدند و این مورد در کارهای مجید جمشیدی نیز مشاهده می‌شد . 

مجید جمشیدی

مجید جمشیدی با هفت فریم سیاه سفید تحت لوای مجموعه در این نماشگاه حاضر شده بود عناصر مشترک او آسمان، زمین و انسان‌هایی در دور دست بودند . مجید تلاش کرده بود زمین را تیره‌تر و آسمان را روشن‌تر بنمایاند و انسان‌هایی که میان این زمین و آسمان در حیاتند. نوع رویکرد به موضوع در مقابل مجموعه‌سازی در عکس ناتوان بودند در واقع نتوانسته بود انرژی روایی خود را در هفت فریم برای مخاطب تقسیم کند. و به زبان عامیانه تلنگ انسجام روایی مجموعه از یکی دو فریم به بعد در می‌رفت و عکاس دچار تکرار می‌شد و مخاطبان را سردرگم و خسته می‌کرد و این مساله بر می‌گردد به زمان ثبت فریم‌ها، برای اینکه عکاس هنگام ثبت فریم‌ها اصلا به موضوع مجموعه‌سازی فکر نکرده است و صرفا چند عکس گرفته و در هنگام سکلتشن به ذهنش رسیده می‌توان فریم‌ها را گسترده کند و آنها را به شکل مجموعه ارئه کند. به نظر نگارنده (نظر شخصی) مجید ابتدا باید مجموعه عکس را برای خود به درستی  تعریف می‌کرد و بعد به اجرای آنها می‌پرداخت . مجموعه‌سازی در عکس کار بسیار دشوار یست و فریبنده و ظاهرا آسان اما در موقع عمل عکاسها را زمین گیر می‌کند. در عکس‌های مجید اشکال فنی و چاپی فراوانی دیده می‌شد در مجموعه عکس‌ها فاقد یک‌دستی نوری و چاپی لازم و استاندارد بودند .

ایمان رضائی

ایمان رضائی هم مانند مجید جمشیدی و خانم رادمهر اقدام به ارئه مجموعه عکس کرده بود . ایده‌ای خلاقانه و اورجینال داشت اما اجرایی بشدت ضعیف ! . ایمان رضائی  از گیره پلاستیکی چسپان شیشه‌های ماشین  که محلی برای گیراندن پرده محافظ آفتاب است ،به عنوان عنصر مشترک عکس‌هایش استفاده کرده بود ( یکی از دوستان تعریف می کرد که در روز اول نماشگاه شخصی نزد او آمده و از او سوال کرده این چیزی که در عکس ایمان هست ک ان د و م است ؟!!! و دوست ما هم ایشان را هدایت و روشن و خیلاشان را ازین بابت راحت کرده بودند و گویا شخص دیگری هم سئوال کرده بود این ماس ماسَک که در عکس‌ها هست ستلایت( ماهواره ) است ؟!

این درگیری ذهنی و پرسشی که در ذهن مخاطب  توسط عکاس ایجاد شده در واقع یکی از محاسنات عکس‌ها می‌تواند باشد. اما اجرای این ایده خلاقانه بشدت ضعیف است و نواقص و اشکلات فنی فراوانی در عکس‌های او دیده می‌شود از جمله ضعف دوربین عکاسی – ضعف لنز – کثیف بودن لنز – کثیف بودن شیشه  ماشین در هنگام عکاسی – گرین‌دار بودن تصاویر – عدم فوکوسینگ متمرکز – اوور و آندر اکسپوز تصاویر و ادیت نامناسب کل مجموعه را تحت تاثیر قرار داده بوده. تم اصلی مجموعه عکس‌های ایمان رضائی سفر است سفر یک شئ عجیب و غریب . ترکیب نامتجانس عنصری نامربوط با فضای پایه‌ایٍ  رئالیستی .

محمد رضا مسندانی   

محمدرضا مسندانی  هفت تک عکس در این نمایشگاه ارئه کرده بود. همانگونه که در بروشور ابتدایی مجموعه عکس‌ها جملاتی از عکاس‌ها نوشته بود ( که این قسمت را می توان کلید دروازه ورود به دنیای عکاسان  نام‌گذاری کرد (حداقل در این نمایشگاه) مسندانی دست به تعریف عکاسی زده بود که به نوعی نشان از تلاش او برای ارائه تعریفی از عکاسی حداقل برای خودش بود. و این مساله درفریم‌هایش به خوبی پیدا بود.

عکس‌های مسندانی فاقد استانداردهای پایه‌ای مدیوم عکاسی بودند( نظر شخصی).

مهمترین آن نادیده گرفتن مهمترین بخش عکاسی یعنی کمپوزیسیون (ترکیب بندی) بود. وجود این ضعف در کارهای او ریشه در عدم حضور در کلاس‌های آموزشی عکاسی است. به نظر می‌رسد مسندانی عکاسی خود آموخته است و غریزی عکاسی می‌کند . اینگونه افراد  منبع آموزشی‌اشان مشاهده است از هر عکاسی دم دستشان رسید عکس می‌بینند و تاثیر می‌گیرند . به زبان عامیانه عکاسی او بالا پایین زیاد دارد . بگیر نگیر دارد در فریم‌هایی خوب است مثل فریم ویولون‌ها و در باقی فریم‌ها فاقد ترکیب‌بندی استاندارد بود. در این شرایط مخاطب دچار سردرگمی می‌شود که بلاخره عکاس شناختی از کمپوزیسیون دارد یا نه؟ اما جسارت او در ارائه آثا ستودنیست و امیدوارم آدم نقد پذیری نیز باشد .  

مهدی مرادی‌زاده

نردیک به استانداردترین عکس  این نمایشگاه را مرادی‌زاده ارئه کرده بود .

تک فریم‌هایی با هفت موضوع متفاوت به یک شیوه منسجم و اجرایی قابل قبول که موفق‌ترین فریم عکسیست که در آن ماهیگیری در حال گرفتن ماهیست .

مرادی‌زاده مانند خانم رادمهر اقدام به کارگردانی عکس‌ها در فضایی استدیویی کرده بود .

این شیوه عکاسی که بیشتر در گونه تصویر سازی نیز قرار می‌گیرد محصولی ژورنالیستیست و ریشه در مجلات و سایت‌های خبری پرمخاطب دارد در  بیشتر مقاله‌های  منتشر شده در این سایت و مجله‌ها ، عکاس دست به ترجمان تصویری متن می‌زند و ما به ازاء عکاسیک  آنرا به مقاله برای ارتباط بیشتر مخاطب پیوست می‌کند . اما غیر از یک و نیم فریم از کارهای مرادی‌زاده باقی آثار فاقد شعار لازم برای این گونه عکاسی بودند. یعنی در واقع مرادی‌زاده توانسته قالب را اجرایی کند اما درون قالب خالی بود و به زبان عامیانه این شیوه عکاسی بیش از یک و نیم فریم (نیم فریم برای عکس روزنامه و چهره زن) کارها عالی پیش نمی‌رفت و عکاس از ایده خالی شده بود. اگر اشتباه نکنم !  دو سال پیش عکسی از  خانم غزاله غضنفری  (مطمئن نیستم!) در جشنواره اردیبهشت وجود داشت  که به همین شیوه کار شده بود. مثلا زنی با لباس عروس دست‌کش‌های ظرف شویی و کارد آشپز خانه در دست داشت ( امیدوارم اشتباه نکرده باشم ) یا در عکس‌های پیمان هوشمندزاده از این نوع عکس‌ها دیده می‌شود که بشدت دارای آن شعار لازم برای این گونه عکاسی است .  

و اما موسا خان بلبله  

کشف من در این نمایشگاه موسا بلبله است. ایشان در این نمایشگاه با هفت تک فریم حاضر شده بود. عکس‌هایی منو تُن و فاقد ترکیب مناسب و اجرا و ادیتی نه چندان استاندارد. اما فریم‌های موسا بشدت  دارای فرا رَوی هستند. یعنی اینکه بیشتر کارها او  مانند جریان سیال ذهن خارج از فریم و خارج از قاب ساخته می‌شوند .

ذهن به دنبال ادامه عناصر حاضر در عکس به خارج از فریم هدایت می‌شود و می‌رود و می‌رود. به نوعی می‌شود گفت فریم‌ها بسیط می‌شوند بخصوص در فریم‌های پاها و قایق  و لباسی که بر میله  آویزان است.  و این فرا روی به نظر نگارنده ( نظر شخصی ) یک اتفاق نو  در عکاسی هرمزگان است. این نوع عکاسی سخت‌ترین نوع عکاسیست ( نظر شخصی) استفاده از عناصر طبیعی –کمترین دخالت در رویداد واقعی جلوی لنز –ایجاد ترکیبی متاجنس ازین عناصر برای ساخت روایتی غیر شعاری اما پر از مفهوم ( شعار در عکاسی چیز بدی نیست و نگارنده با آن به عنوان اهرمی در عکاسی موافق است ) – ملزم بودن به رعایت خون عکاسی یعنی ثبت اتفاق. و نظر نگارنده به نظر موسا خان بلبله نزدیکتر است .

 تکمله

به هر روی عمده ویژگی نمایشگاه پرانتز باز که به همت حسن بردال برگزار شده بود ، ایده‌گرایی عکاسان حاضر در  نمایشگاه بود. در این پرانتز باز شده عکاس‌ها تمامی در تلاش برای بیان ایده‌هایشان هستند و این نکته ایست غیر قابل کتمان و قابل تقدیر. حلقه مفقوده عکاسی هرمزگان و اساسا هنر هرمزگان.  ایده‌ها – شعار – خلق مفاهیم – جسارت در بیان و ترجمان محیط پیرامون و چالش عمیقی به نام جایگاه مخاطب و هنرمند در بیان موضوعات مشترک این دو،  یعنی اجتماع .  

منبع: وبلاگ گوج گنو

یاد ناصر عبداللهی

ناصر عبداللهی تا پیش از مرگش در بندرعباس هم طرفداران سرسختی داشت هم مخالفان سرسختی. اما پس از مرگش بسیاری مخالفان قدیم او تغییر موضع دادند و حالا هوادارانی منطقی‌اند. ناصر عبداللهی بیش از آنکه به شخص یا گروهی متکی باشد ،با اتکا به استعداد ذاتی‌اش توانست میان خواندگان پاپ ایران صاحب نام شود. ترانه می‌نوشت،آهنگ می‌ساخت ، موسیقی‌اش را تنظیم و اجرا می‌کرد و با حس مردم داری‌اش ، کنسرتش را می‌گرداند. توانایی‌های ناصر موجب شد تا پیش از هر هنرمند شهرستانی، روند مطرح شدن در پایتخت را طی کند و خیلی زود به ستاره پاپ آن روزهای موسیقی ایران تبدیل شود و چند آلبوم موفق و پرفروش را ارائه دهد. ناصر  جریانی بود در بستر منزوی هنرمندان هرمزگانی. او برخلاف برخی از هنرمندان بندرعباس روحیه‌ای اجتماعی داشت و هنر خود را در جامعه تعریف می‌کرد. (( عشق است )) -اولین آلبوم رسمی ناصر عبداللهی- به اعتقاد بیشتر کارشناسان موسیقی، بهترین آلبوم او است. ترکیب ناصر، محمدعلی بهمنی و پرویز پرستویی و حضور افرادی چون فریدون شهبازیان، محمدرضا عقیلی، محمدرضا چراغعلی، بهنام ابطهی، شادمهر عقیلی در این آلبوم در نوع خود متفاوت و جالب توجه است و همه اینها مهر تاییدی بر قابلیت های ویژه‌ای ست که  ناصر داشت. زمانی که خواننده‌های سرشناس  چون محمد اصفهانی. خشایار اعتمادی. امیر کریمی و  ...که بدون خلاقیت و با تقلید از دیگران  آلبوم‌های خود را روانه بازار بیمار موسیقی ایران می‌کردند، صدا و تکنیک ناصر نظر همه دوستدارن و منتقدان موسیقی پاپ را به خود جلب کرد . صدایی که  تنها به ناصر عبداللهی تعلق داشت. صدای جذاب ناصر خیلی زود در ایران از هر خانه،  اتومبیل و رستوارنی شنیده شد و بسیار طرفدار پیدا کرد. در آلبوم بعدی ناصر -"دوستت دارم" -عوام را بیشتر از خواص در نظر گرفته بود. آلبوم "دوستت دارم" با آهنگ ناصریا مشهور شد و خیلی‌ها از آن به بعد ناصر عبداللهی را با همین نام ناصریا  می‌شناختند. این اولین باری بود که در یک آلبوم رسمی بعد از انقلاب ترانه بندرعباسی خوانده می‌شد. و بدین ترتیب مردم با گویش بندرعباسی آشنا شدند و بعد از آن سهیل نفیسی، رضا صادقی، غلامرضا صنعتگر، کیوان توحدی، حسن پیغان و ... با خواندن ترانه‌های بندرعباسی تفاوت گویش بندرعباسی با بوشهری و خوزستانی را به مردم ایران شناساندند. ناصر عبداللهی هموار کننده‌ی راه دشوار خوانندگی در  پایتخت برای بندرعباسی ها بود. او بعد از این، دو آلبوم دیگر به نام‌های "بوی شرجی" و "هوای حوا" را روانه بازار کرد. که مورد استقبال مردم قرار گرفت  ناصر فرصت نکرد کارهای ضبط شده‌ی دیگرش را منتشر کند ،((ماندگار)) و(( رخصت ))مجموعه‌ای از کارهای آماده‌ی ناصر بودند که آلبوم ماندگار منتشر شده و آلبوم رخصت مراحل نهایی انتشار را طی می کند. ناصر عبداللهی در اوج شهرت و توانایی به دلایلی که برای برخی همچنان نامعلوم است از این دنیا رفت تا یک شمع دیگر هرمزگانی در سکوت خاموش شود.

در همین باره: لاتیدان

انتخابات مجلس

 

 

 

 

درخواست مدیر وب سایت "اثر هنرمند" از استاندار هرمزگان

 

 

استاندار محترم هرمزگان

جناب آقای مهندس عزیزی
به استحضار میرساند زمان اندکی تا آغاز سی و امین جشنواره بین المللی فیلم فجر تهران مانده است ، لذا درخواست میشود طبق تفاهمنامه ای که در سال یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت مابین استانداری هرمزگان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منعقد گردید و با توجه به سابقه‌ی بندرعباس در برگزاری دو دوره ی این جشنواره و ظرفیت های موجود نظیر سه سالن مجهز سینما ، امکان برگزاری این جشنواره‌ی معتبر و ملی را برای شهروندان بندرعباس فراهم نمایید. 

 

منبع: +

چرا هرمزگانی‌ها قدر نمایندگان‌شان را نمی‌دانند!

 

برخی از همشهریان بی‌انصاف ما که خیلی حسود هم هستند می‌گویند نمایندگان استان به فکر مطالبات مردم نیستند. می‌گویند نمایندگان تنها رای مردم را می‌خواهند. گمانم این مردم صفحه چهارم  روزنامه صبح ساحل یکشنبه بیست آذر را نخوانده‌اند که بدانند این نمایندگان چقدر به فکرشان هستند. و چقدر خودشان را به در و دیوار می‌زنند تا مطالبات مردم حاصل شود. مثلن جناب آقای جباری بزرگوار(نماینده غرب هرمزگان) اعتراض مردم را شخصن به معاون رئیس جمهور منتقل کرده است! و حتا با او دست به یقه نیز شده است! بعد مردم غرب استان همیشه ناراضی هستند که جباری کاری برای ما نمی‌کند. دیگر یک نماینده چقدر می‌تواند برای مردم تلاش کند(خودتان قضاوت کنید). یا جناب آقای آشوری که  همش به فکر مشکل آب و برق مردم است و گفته:‌ مشکل مردم و صنایع استان شوخی بردار نیست! البته این نماینده محترم با کسی دست به یقه نشده؛ ولی خداییش خیلی از اینکه مردم مشکل دارند ناراحت است و به طور جد پیگیر مسائل و مشکلات مردم بی‌چشم و روی استان هست! یا یکی از دلسوزان واقعی این مردم که همیشه درد مردم استان را در مجلس فریاد می‌زند. جناب آقای فرج‌زاده گرامی! او این بار مشکل کم آبی مردم را فریاد زده . گفته:‌ فریاد العطش هرمزگانی‌ها کی به پایان می‌رسد؟! خداییش کی به پایان می‌رسد. من به طور قطع می‌دانم که این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست و استاد فرج‌زاده تا مشکل کمبود آب را حل نکند دست بردار نیست. امیدواریم که این نماینده در حین پیگیری کم آبی مردم با کسی خدایی نکرده دست به یقه نشود(آمین). یا یکی از باسابقه‌ترین نماینده‌های استان که اتفاقن روحانی هم هست! او که اصولن صاحب دیدگاه فرا استانی است دیدگاه متفاوتی دارد و مشکل را در جای دیگری یافته است! و او مطمئنن کسی نیست جز حجت‌السلام ذوالقدر! و به شرفم قسم می‌خورم که او خودش بدون اینکه از کسی کمک بخواهد و تنهایی به این نتیجه خاص رسیده است. ذوالقدر فرموده:‌مقصر مسئولین استانی نیستند؛ نگاه مدیریت کلان باید اصلاح شود! (خودتان تا آخرش را بخوانید) چقدر شما نمایندگان به فکر ما مردم بی‌چشم و رو هستید و ما اصلن قدر نمی‌دانیم. تازه برخی که حسودتر از ما بودند می‌گفتند که بخاطر نزدیک شدن به انتخابات است که همه‌ی نمایندگان یک پارچه لب گشوده‌اند. ولی ما که کمتر حسود هستیم می‌دانیم که شما چقدر ما را دوست دارید و بفکر مشکلات همیشگی ما هستید!  

عکس مربوط به صفحه ۴روزنامه شماره ۲۴۰۴ یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۰ صبح ساحل است؛از نشریات محلی هرمزگان است.

در سوگ پانهوی بندرعباس

 

منبر پانهو ، از قدیمی‌ترین منبرهای بندرعباس است. این منبر در غرب محله خواجه عطاء (یمبو )* در نزدیکی ساحل واقع شده است ."پانهو" را از بابت همین نزدیکی به آب دریا ، پا نهو به معنای پا در آب می‌خوانند. این بنا دارای کالبد و فیزیکی تعریف شده حسینیه نیست  اما " پانهو " در ایام  عزاداری مملو از جمعیت می‌شد و حضور مردم  فضا را تعریف می‌کرد .در سال‌های دورتر این حضور بسیار چشمگیرتر بود به طوریکه هنگام اجرای تعزیه ،بیش از هزار نفر ، برای تماشای این نمایش آئینی  گرد  می‌آمدند. به دلیل تنوعی که در بصر ؛جذابیتی که در موسیقی تعزیه و عزای این منبر وجود داشت هرساله محقاقان و  عکاسانی بسیاری در میان مردم به تماشای مراسم از منظر خود می‌نشستند. اما دیروز که  از آنجا رد می‌شدم متوجه اتفاق عجیبی شدم ؛سنج و دمام در منبر سنتی پانهو بندرعباسی!!!  اتفاقی که آئین سنتی و موسیقی مذهبی بندرعباس را دستخوش تغییراتی جدی می‌کند و شاید این همان تغییری باشد که رونق را از پا نهو گرفته. سنج و دمام از  آلات موسیقی در دیگر استان‌های ایران است که آرام آرام جای موسیقی عزای بندرعباس را می‌گیرد. از دو سال پیش که پرداخت وام‌های چند میلیونی باعث شد بدون  در نظر گرفتن کارکرد هیئت‌های عزاداری؛ در هر محله چند هیئت  کوچک بدون پیشینه بر پا شود؛ صدای سنج و دمام از تمام شهر شنیده می‌شد؛ و حالا به منبرهای قدیمی بندرعباس هم سرایت کرده است. درحالی که هرمزگان سرشار است از ادوات و موسیقی‌های مذهبی و عزاداری. اگر موسیقی را یکی از ارکان فرهنگی بدانیم قاعده  این است که  موسیقی عزاداری در تمام شهرها به یک شکل اجرا نمی‌شود و این تنوع یکی از زیباترین نشانه‌های فرهنگی مذهبی سرزمین ماست که به فراموشی سپرده شده . این مسئله‌ای است که هر چه زودتر باید فکری به حالش کرد وگر نه یکی از مردمی‌ترین سنت‌ها(سنت دیرین گردهم آمدن مردم) بندرعباس از بین خواهد رفت.  

یمبو: محله خواجه عطاء در درون خود به شش محله کوچک‌تر تقسیم می‌شود. از شرق به غرب: محله سیاهو.محله چاخور.محله گوربندیو. محله خواجه عطاء. محله حسن لنگی‌یو. محله یمبو

عکس مربوط به مراسم تعذیه محرم امسال منبر پانهو است/مجید جمشیدی

چرا وبلاگ لاتیدان باید بسته شود؟!


این برای دومین بار است که وبلاگ لاتیدان را بسته‌اند. چند ماه پیش این وبلاگ فیلتر شد[لینک] اما این بار کل وبلاگ را از سیستم بلاگ اسکای حذف کرده‌اند. چه چیزی در لاتیدان وجود دارد که به این سرنوشت دچار می‌شود؟ مطالب وبلاگ عمومن مسائل اجتماعی و هرمزگان است که با نگاه تیزبینانه نویسنده‌اش، بعد تازه به خود می‌گیرد. در این میان وبلاگ‌هایی هستند که خیلی از خط قرمزها را رد می‌کنند و در وبلاگشان هر چیزی می‌نویسند! اما لاتیدان هیچگاه از خط قرمزها عبور نکرده و باز فیلتر شده. مدیر وبلاگ به تازگی صفحه دیگری راه‌اندازی کرده که علاقه‌مندان به نوشته‌هایش بتوانند مطالبش را دنبال کنند. [لاتیدان سه] صفحه جدید محمد ذاکری است.

نوشته مرتضا نیک نهاد در مورد نمایش " خانواده وینگفیلد"

 
  مصائب وینگفیلد و خانواده جمشیدی
۱: نمایش "خانواده وینگفیلد" به کارگردانی مجید جمشیدی اجرای عموم‌اش را پس از پنج اجرا هفته پیش در سالن فرهنگ فرهنگسرای طوبا به پایان رساند. نمایشی که حاصل نمایشنامه مشهور تنسی ویلیامز یعنی "باغ وحش شیشه‌ای" است. اثری دغدغه‌مند و رئالیستی، آنگونه که جمشیدی پیش از بر روی صحنه رفتن نمایش تاکید داشت. برای آنکه بازیگران اثرش بازی واقع‌گرایی ارائه دهند و تماشاگر با آدم‌های قصه‌ی "خانواده وینگفیلد" همراه شود زمان زیادی گذاشته است. باغ وحش شیشه ای یا به روایت مجید جمشیدی "خانواده وینگفیلد" نمایشنامه‌ای با پایبندی به جزئیات داستانی، شخصیت‌ها و روابط آنها در عین حال با شکل و زبانی آشنا برای مخاطب است. آنگونه که اگر خوب روایت شود تماشاگر تا پایان پلک نمی‌زند و به ساعتش نگاه نمی‌کند. ... 
 2 ."خانواده وینگفیلد" داستان خانواده‌ای سه نفری که در آستانه‌ی از هم پاشیدن است. فتحیه بقایی بازیگر کهنه کار تئاتر هرمزگان در نقش آماندا مادر تام و لورا در این اثر به ایفای نقش می‌پردازد. آماندا آنگونه که در نمایشنامه تنسی ویلیامز آمده زنی سلطه‌گر، زیبارو، خودشیفته و دلسوز است که در خیال خود در گذشته و دوران جوانی خود زندگی می‌‌کند، شخصیتی که فتحیه بقایی در جان بخشیدن آن ناموفق ظاهر شد. آماندا در روایت مجید جمشیدی پوسته‌ای از شخصیتی است که تنسی ویلیامز خلق کرده است بقایی با فریادهای گاه و بی‌گاه خود و انتقال احساس‌های آنی و بی‌اساس حتا در لحظاتی حرص تماشاگر را در می‌آورد. بقایی گاهی فراموش می‌کرد که تماشاگر با زنی توامان خودشیفته، دلسوز و کمی خنگ مواجه است او در تعریفی ساده زنی جیغ جیغو و خودشیفته بود. طراحی لباس نامناسب او این احساس را تشدید می‌کرد. بقایی عموما سعی می‌کرد از تسلطش بر روی صدا نهایت استفاده را ببرد؛ آنگونه که بازی با چهره‌اش عملا کارایی‌اش را از دست می‌داد، به اعتقاد نگارنده در فقدان فعلی بازیگری هرمزگان فتحیه بقایی بهترین گزینه برای قرار گرفتن در اتمسفر نمایشنامه‌ای با این حال و هوا بود. ... 
 3.جمشیدی نقش آفرینی مهمترین شخصیت این نمایشنامه یعنی تام را به علی رستمی واگذار کرده است. تام باغ‌وحش شیشه‌ای، اسیر مادر و خواهر کم‌توان خود است. او جان شیفته‌ی نوشتن و ادبیات و ماجراجویی‌ست. اما به ناچار بعد از رفتن پدر در خانه مانده و با کار در کارگاه کفش‌سازی تمامی استعداد و هیجان و بلندپروازی‌های ‌خود را به مرگ می‌‌سپارد.علی رستمی تنها بازیگر خانواده جمشیدی ست که تماشاگر پس از اینکه او در صحنه قرار می‌گیرد با او و قصه همراه می شود؛ هرچند که برخی‌ها معتقدند علی رستمی بدون استفاده از همه‌ی ظرفیت‌های بازیگری تئاتر فقط دیالوگ گفت. به زعم نگارنده رستمی در خدمت فضای رئالیستی نمایشنامه بود و به دور از ادا و اطوارهای مرسوم بازیگران تئاتر نزدیک‌ترین شخصیت ممکن به تام تنسی ویلیامز را نشانمان داد. رستمی اضافه بازی نمی‌کرد خودنمایی نمی‌کرد هرچند که گاها فراموش می‌کرد او یک کارگر است همان مسئله ای که فتحیه بقایی هم با آن مواجه بود. 
 4.همیشه فکر می‌کردم اگر قرار باشد باغ وحش شیشه‌ای در بندرعباس بر روی صحنه برود چه کسی قرار است شخصیت دخترکی خجالتی و منزوی که ارتباطی با دنیای واقعی و ضروریات آن ندارد را بازی کند. راضیه ذاکری آنقدر در نقش لورا فرو رفته که یقین پیدا می‌کنم کسی به استثنای خودش نمی‌تواند لورا را به این خوبی بازی کند. ذاکری به درستی از صدای خوبش استفاده می‌برد تا زیبایی‌های درونی‌اش را به رخ معلولیت مادر زادی‌اش بکشد. ذاکری که اتفاقا بازیگر پرتجربه‌ای نیست بدون در نظر گرفتن مناسبات بازیگری تئاتر شخصیت باور پذیری را در معرض دید تماشاگران قرار می‌داد هرچند ذاکری گاها فراموش می‌کرد لورا یک معلول است. به یقین درست‌ترین انتخاب جمشیدی کسی غیر از او نیست. 
 5. سرانجام می‌رسم به نامناسب‌ترین انتخاب برای این نمایش، مجید سرنی‌زاده. آنقدر از جیم اوکانر دور بود که با ورودش ما را با مجموعه‌ای از احساسات اغراق آمیز مواجه کرد آنگونه که تماشاگر را از فضای واقع گرایانه‌ی اثر پرت می‌کرد سرنی‌زاده آنقدر طراحی لباس بدی داشت که گاها تماشاگر جای اینکه نمایش را دنبال کند متوجه اشکال شلوار او بود . جیم اوکانر کارگر کارگاه کفش سازی است و مانند تام روحیات هنرمندانه‌ای دارد؛ اهل موسیقی ست، صدای خوبی دارد و اهل گفتگوست شخصتی که سرنی‌زاده فقط پوسته‌ای از آن را داشت آنقدر که فکر می‌کردم او همچنان در حال تمرین است. 
 6.مجید جمشیدی پیش از این تجربه کارگردانی اثری بلند را در کارنامه‌اش نداشته است اما خانواده‌ی وینگفیلد او اثری کم ادعا و قابل قبول بود، تماشاگر آن را پس نمی‌زد و تا انتها با نمایش همراه می‌شد. خانواده‌ی وینگفیلد تجربه نسبتا موفقی با توجه به ظرفیت‌های ناچیز هرمزگان در بازیگری ، طراحی صحنه، طراحی لباس و ... برای مجید جمشیدی به حساب می‌آید مشروط به اینکه او اشکالات عمده طراحی لباس و صحنه‌اش را رفع کند . یادمان نرود که در همین سالن نمایش‌هایی را در همان دقایق ابتدایی‌اش رها کرده و پیاده‌روی را به تئاتر ترجیح داده‌ایم.  
عکس: امیرحسین خورگویی