جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

برای پاکی هوا

۱) :روز جمعه ۲۴/۳/۱۳۸۷همراه با دوستان به ارتفاعات کوه گنو رفتیم تا به مناسبت روز محیط زیست که چند روزی هم ازش گذشته ، آشغال هایی که فضای خوب کوه گنو را نا زیبا کرده اند جمع آوری کنیم .







۲):بعد از اینکه آشغال ها را جمع آوری کردیم ، احمد کارگران و محمد بانوج با همکاری بعضی دیگر ازدوستان کاری را با همان آشغال های جمع آوری شده انجام دادند که خلاقیت و تسلط بچه ها را در هنرجدید نشان می داد.










3): بچه های دیگر هم کارهایی با آشغال ها انجام دادند و جمعیتی که برای تفریح به آنجا آمده بودند از کارها استقبال کردند .





به امید محیط زیستی پاک و زیبا در جهان مان.

درسیاورشن هم ببینید


ایرانی که ماییم

با توجه به اینکه بازی های فوتبال جام ملتهای اروپا با بازی های مقدماتی جام جهانی فوتبال (بازی ایران و امارات)تقریبا همزمان بود یک چیز نظرم را خیلی جلب کرد و آن اینکه نظم ،تسلط و خونسردی بازی های اروپایی در مقابل شلختگی ، بی نظمی و شتاب زدگی بازی های ایران . این تفاوت چند دلیل دارد که یکی شان را به طور مختصر شرح می دهم .

اگر با نگاهی روانشناسانه به اجتماعی که در آن زندگی می کنیم بیاندازیم متوجه می شویم که این به هم ریختگی در بازی فوتبال ایران تاثیر گرفته از جو موجود جامعه ای است که بازیکنان ، مربی و عوامل تیم در آن زندگی می کنند .

البته این تنها در فوتبال و کلا ورزش نیست در سینما هم همین شتاب زدگی و بی نظمی وجود دارد و این آشفتگی را در مقایسه با فیلم های غربی متوجه می شویم .

خیابان ها ، بازارها ، پارک ها و حتی در منازل ایرانی یک آشفتگی ساختار ی وجود دارد که به نظرم تاثیر نظام بی نظم موجود است که آشفتگی و چند دستی خود را بر جامعه و مردم هم تزریق کرده است ، به طوری که جامعه بیمار و به نوعی دچار یک بی نظمی ذاتی شده است .

بندی برای من

وقتی دستامو باز کرد اولین چیزی که به ذهنم اومد فرار بود اما او خیلی زبل به نظر می آمد حتما با این وزنی که من داشتم منو می گرفت باید فکر دیگه ای می کردم چون اصلا وقت نبود و ماشین می خواست حرکت کنه . در گوشش آروم گفتم : رو پشتم یه چیزی هست که باید درش بیاری چون اینطوری تو ماشین راحت نیستم . با نگاهی تحقیر آمیز و متعجبی زیر و بالایم را وراندازی کرد و دنبال من به پشت اون کافه ی کثیف جاده ای اومد . گفت: کجاست یالا که ماشین می خواد حرکت کنه ...

پیراهنم را بالا زدم و به پشتم اشاره کردم، بدون معطلی شلوارم را پایین کشید و با عصبانیت گفت: کجاست تپل ! اینجا که چیزی نیست .

منم که حسابی ترسیده بودم گفتم : نیست؟!

ـ حتما افتاده چون دیگه حسش نمی کنم

ـ پس زود باش که دیره...را بیفت

نمی دونم ؛ولی حس فرار رو نداشتم . شاید بخاطر اینکه خیلی بداخلاق و چالاک بود . من تسلیم بندی بودم که اگه کسی دیگه ای بود راحت ازش فرار می کرد . دستمو دوباره محکم بست و سوار ماشین شدیم . اینکه اون فکر می‌کرد منم میتونم فرار کنم حس خوبی بهم میداد .

نقاشیخاک

۱۱/۳/۱۳۸۷ نقاشیخاک احمد کارگران در بوستان کیش برگزار شد .

در آخر تشکر از همه ی محیطی کاران و کسانی که باعث برگزاری چنین برنامه هایی هستند .

شب و من و...

وقتی آهسته سر و پایت را به دلم زدی

نان را تخته‌ی زنم کردی

پشت این اتصالات

پشت این دم و باز دم سرد

کنارٍ هیچٍ دریا می‌شدم

و

وزق آب پشه‌های رابطه‌مان را می‌خورد.

سرد بودی آنشب اما

یخ نه

آخ نه

تو آب شدی و مهتاب نبود

و من

پشت نازکت را خواب شدم.

شب می‌شد هر دم بر من

و تو

دقایق را ایست می‌کشیدی!

نعره جان من خاموش در درونت .

الله و اکبرمسجد سبز

هوشیاریت را هشدار می‌داد

و روح من

در مخملی‌های جانت

سجده می‌کرد .

چقدر آن ثانیه ها عاشق بودند

چقدر !

و من تنها نگاهت می کردم

بلند می سرودم گیتارم را

و دستانم را کوک می کردم :)(یار عزیز کامت بلندم ...))

تو رگ سکوت را پر از نام من می کردی

و من همچنان

آتش زیر خاکستر بودم .


پیشکش برای R- A , وقتی که کودکم .

پایان دو آغاز

در بیست و هفتم و بیست وهشتم اردیبهشت یکهزاروسیصد و هشتاد هفت قرار براین بود که جشن روز جهانی تئاتر در بندرعباس اجرا شود ، که برگزار شد اما...


در روز دوم جشنواره قرار براین بود که تئاتری ویژه از هنرمندان انجمن نمایش بندرعباس اجرا شود . ویژه از آن جهت که پیشکسوتانی از قبیل محمدعلی قویدل که دیر سالیست به روی صحنه نیامده است ، مهدی عطایی دریایی هم به همین صورت و خانم سی سی زاده هم.


و این کار قرار بود که اهالی تئاتر را خوشحال کند و این در روز جهانی تئاتر بود . تنها روز نامگذاری شده برای تئاتر!!!!!!!!!!!


اما قبل از اجرا معاون اداره ارشاد به روی صحنه می آید و به گروه می گوید باید کار بدون موسیقی باشد و گر نه اجرا نشود . و تماشاگرانی که بی تابن تا باز به روی صحنه آمدن گذشتگانشان را ببینند ، اما...


و گروه تصمیم می گیرد بدون موسیقی به اجرا نروند . موسیقی کار رزیف بود که ریشه ای مذهبی نیز دارد . و جالب آن است که فیلمی که قبل از کار به نمایش در آمد  بود و اداره ارشاد بسیار اصرار بر نمایشش می ورزید لبریز از موسیقی بود .


اما همه ی تئاتری های استان که در جمع حضور داشتند ، اعتراض خود را از این حرکت نشان دادند و در حالی که مدیر ارشاد سخنرانی می کرد به روی سن آمدند و نظرات خود را بودن میکروفن بیان کردند و بیشتر به گوش همه رسید .



صحنه ی اعتراض هنرمندان تئاتر استان هرمزگان


جشن روز جهانی تئاتر بدون نمایش چه معنی می تواند داشته باشد ؟








جشنواره ی فیلم و عکس اردیبهشت با معرفی نفرات برتر به کار خود خاتمه داد.در بخش عکس آزاد روح الله بلوچی اول ُ، حسن بردال دوم ، منصور وحدانی موفق به مقام سوم شد . در قسمت عکس فرهنگ هم احمد جعفری اول ،صادق طاهری دوم و امیر مینابیان سوم شد.





منصور وحدانی





حسن بردال





روح الله بلوچی



در بخش عکس آزاد که مسلمن کارها باید از بین همین بچه ها انتخاب میشد ، اما در بخش فرهنگ کارهای منتخب داوران به چه صورت ارزیابی و برگزیده شده بودند، من که ندانستم !؟



مثلا کار اول بخش فرهنگ؛ کجایش فرهنگ هرمزگان را نشان می داد . این که سه زن برای تصویربرداری فیلمی با پوشش محلی از کنار دریا رد شوند و هلیکوپتری بالای سرشان ظاهر شود ملاک یک عکس خوب در بخش فرهنگ است؟



نظر من این است که فرم فرهنگ در جغرافیاو زمان عکسبرداری باید مستند باشد. الان کدام دختران در بندرعباس با چنین پوششی کنار دریا قدم می زنند ؟





گلبرگهای سرخ

وقتی که شب فرا می رسد
باد
گلبرگهای گل سرخ را
روی آب های چشمه شناور می سازد
با گذشت سالیان دراز
زیر آفتاب و باد و باران
دیوارها فرسوده می شوند
تمامی آن ها
از صبح اولین روز تابستان
با قلبی پرآواز آمدند
و ناگهان با نوک اسلحه هایشان
واژه های شگفتی بر روی دیوار نوشتند
بوته گل سرخ
بر روی دیوار بدون هدف دنباله روست
هر سال تابستان
نام آن ها روی گلبرگ های گل سرخ
حک می شوند
با گذشت سالیان دراز
با قلبی خونین
با پایی برهنه
با گام های آهسته و چشمانی درخشان
و لبخندی عجیب
در دشت در زیر آفتاب و باد
در آن صبح روز تابستان آمدند
وقتی که شب فرا می رسد
روی دیوار های فرسوده
لکه هایی به نظر می رسد
که گویی خون است
ولی این لکه ها
چیزی جز همان گل های سرخ نیست.
( این شعر در کاست سل کورش یغمایی و توسط خودش خوانده می شود )

شبیه به هیچ

با خبر مرگ یکی از دوستانم در قلبم مرگ را نزدیک احساس کردم . مثل جرقه بود به ذهن خواب آلوده ام . همیشه در ذهن نا آگاهم جاودانگی عجیبی بود اما حالاحقیقت مرگ را بر روحم شفاف لمس می کنم.تا به حال شاهد مرگ جوانان بسیار بوده ام اما گویی در خواب زنده گی می کردم که هیچ گاه خودم را در بستر مرگ نمی دیدم یا شاید ترس بسیاری که از مرگ داشتم مرا وادار به فکر نکردن به حقیقی ترین حقیقت زنده گیم می کرد .ترس از دست دادن تمام آن چیزهایی که از بدو تولدم تا به حال بدست آورده ام یا خود به خود حاصل شده مثل : نفسم ، مادرم ، برادرم و ... گلویم را به سختی می فشرد . هر وقت کسی می مرد حتی اگر از نزدیکانم بود ،در مراسمش شرکت نمی کردم و با خودم می گفتم: چه بیهوده است مراسمی اینچنینی و نباید اینقدر هزینه برای یک مرده پرداخت شود .که این خود به نوعی فرار از مرگ بود. اما حالا که درست می اندیشم به وضوح می دانم که حقیقت مرگ چیزی نیست که با فکر نکردن و گریختن از او بتوانی از دستش رهایی یابی ، برعکس هر چه بیشتر از او گریزان شوی نزدیکترت می شود و به حق و درست است که : انسان زاده می شود تا بمیرد. حالا که این واقعیت را پذیرفته ام و این حقیقت شیرین را با جان حس کرده ام زنده گیم شیرینی زلالی پیدا کرده و راحتر با دوستانم برخورد می کنم ، کمتر عصبانی می شوم و فکر از دست دادن تمام چیزهایی که دارم را می کنم .

تسلیم در برابر مرگ شیرین ترین تجربه ی تمام زنده گیم بود .



مرگ پایان یک آغاز و آغاز پایانی دیگر است .( بودا)


اینجا نه کسی می میرد...

 می‌خواستم در مورد موسیقی و ارتباطش با مردم هرمزگان بنویسم ، اما چیزی که نوشتم این شد ... به جرات می توان گفت که هرمزگان به لحاظ موسیقی متنوع ترین استان کشور است که در دنیا هم حرفی برای گفتن دارد ، اما به ندرت پیش می آید فضایی که هنرمندان موسیقی در آن به اجرای کار های خود بپردازند. اما دراول سال جدید اتفاقی بزرگ در تالار شهیدآوینی بندرعباس افتاد که اولین برنامه ی رسمی این تالار نوسازبود که پیش از شروع تئاتر شهر نام داشت . ( جشنواره موسیقی پیپ) یک اتفاق کشوری بود ، که در آن هنرمندان پیشکسوت و جوان ، فولکلور و مدرن هرمزگان به مدت هفت شب اجرای موسیقی زنده داشتند. هر چند که باز این بخشی از این توان موسیقی هرمزگان بود ، اما خیلی از مسافران نوروزی و حتی هم استانی هایمان هم از تنوع موسیقی دیارشان شگفت زده شدند وبرای اولین بار بود که چنین ملودی و موسیقی های بکری را می شنیدند. گاها اجرای موسیقی در شهرمان بندرعباس به صورت یک زنگ تفریح در جلسات ، جشنواره ها و کنفرانس ها دنبال می شود . به این شکل که چند گروه که فضای کارهایشان بیشتر فولک است را به این مراسم ها دعوت می کنند تا در آن هرجا که حضار از کنفرانس های مسوولین خسته شدند‌، موسیقی بتواند بارجلسه را به دوش بکشد و فضا را از یکنواختی و کسالت خارج کند . این اجراها سهم شهری است که موسیقی با مردمانش پیوندی کهنه و لاینفک دارد !؟ هرسال که می گذرد کمتر شاهد کنسرت و برنامه های تخصصی در این زمینه هستیم . البته این تنها شامل حال موسیقی نمی شود. تئاتر هم همینگونه است و از زمانی که جشنواره های استانی تئاتر را به بهانه ی اجرای عموم بیشتر از میان برداشتند کمتر شاهد اجرای تئاتر در این شهر بودیم واثر این هنر هم که زمانی در کشور حرفی برای گفتن داشت دارد کمرنگ و کمرنگتر می شود. مراسم های سالگرد که برای ابراهیم منصفی گرفته می شود شاید بهترین بهانه برای اجرای نو و پرداخت به موسیقی در شهر بود. اگر چه به دلیل گرایش منصفی به ساز گیتار بیشتر اجراها با محوریت این ساز بود اما باز تنوع در اجرای گروه های شرکت کننده بود و هر کس به شیوه خودش ترانه های منصفی را آهنگسازی و تنظیم می کرد. اما پس از مرگ کرمی یار دیرینه منصفی دیگر چنین مراسمی که تقریبا تخصصی ترین مراسم موسیقی در بندرعباس بود تکرارنشد. اما پس از این جشنواره موسیقی پیپ بود که از آن مراسم به مراتب بزرگتر ، متنوع تر و تخصصی تر برگزار شد. گرچه این جشنواره هم با محوریت نسبی گیتار بود ‌،که بی شکت بخشی از این تاثیر ترانه های باگیتار نواخته شده ی منصفی بود و بخشی دیگر آن ارتباط کهن و نزدیک موسیقی هرمزگان با موسیقی بلوز دارد و هر دو آنها روی بداهه نوازی استوارن و ملودی و ترانه هایی که در هرمزگان کار می شود شبیه به فضای دردآلود و اعتراضی سیاهان بلوز است. در همین فستیوال هم رنگ وبوی این اجراها بسیار به چشم می خورد آهنگ پیرمرد یک ملودی سراسر بلوز است که در دهه 50 شناخته شده است و در این جشنواره توسط سازنده آهنگ جلال الهیاری اجرا شد. آهنگ یارچغلو هم که در دهه 40 ساخته شده فضای اینچنین دارد . مخصوصا ترانه کار که مضمونش شباهت زیادی با ترانه های B.B.king خواننده و نوازنده سیاهپوست بلوز دارد. * از طرفی آهنگ هایی که توسط جوانترها هم اجرا شد نیز رنگ بوی اینگونه داشت. کلا گیتاریستهایی که در بندرعباس به طور جدی موسیقی را دنبال می کنند کارهای بلوز را بیشتر می پسندند و کارهای اینچنین ساخته اند که با استقبال خوبی هم از طرف مردم و هم اهالی موسیقی روبرو شده است. هروقت جشنی اینگونه به پا می شود استقبال خوبی از طرف گروه ها برای شرکت در جشن بدون هیچ چشم داشتی صورت می گیرد و این نشان از علاقه و استعداد بسیار جوانان هرمزگانی به این هنر است که متاسفانه محیطی سالم برای رشد این استعدادها نیست . امیدواریم که همه ی هنرها در این مرز و بوم هنردوست به حیات خود ادامه دهد و از بی توجهی وبی مهری مسئولان پژمرده و له نشود. هر چند که هنر مانند عشق جاودانه است. 

 

 *آنجایی که می گوید:( تو رفتی با رقیب مه نشتی/پیغوم اتوا بی مه که تو زشتی) ازترانه ی یار چغلو وآهنگ My baby (مرا بخاطر سیاهیم رها کردی و با سفیدان که دوستت نداشتن رفتی)از B.B.King

یک داستان ذن( از مجموعه گوشت ذن استخوان ذن)

سه دوست از کوهستانی می گذشتند و با هم هیچ نمی گفتند . بر سر یک تپه ی بلند مردی نشسته بود ، اولی گفت: گمانم غم بسیار دارد که اینگونه درمانده بر سر این تپه نشسته . دومی گفت: نه دارد کوههای زیبا را تماشا می کند ، کسی که در کوه خانه دارد غصه ندارد . سومی گفت : من می گویم دارد مناجات می کند ، از بالا به خدا نزدیکتر است انسان .

اولی باز چیزی گفت و آن دو هم . آنقدر با هم در مورد مرد بالای تپه سخن گفتند که بحث بالا گرفت. سومی گفت : بیایید از خود آن مرد بپرسیم و آنها پذیرفتند.

به بالای تپه رفتند و از مرد پرسیدند : بر ای چه شما اینجا نشسته ای ؟

مرد پاسخ داد: هیچی ؛همین طوری ...