جغد بندری
جغد بندری

جغد بندری

نقاشی

جغد و گاهی بودن مثل سزیف


جغد و سرزنش


جغد و از دست رفته ها ها ها ی قله ی خودش


جغد و ترانه معصوم زن در هلهلهای سرشار مرد وقتی که شب است


جغد و به ته رسیدن


جغد و دور


جغد و ارتباط با جهان هفتم


این کارها را بین سالهای ۸۰ تا ۸۵ با برنامه ی paint ویندوز xpکشیده ام .

برای خودم بسیار عزیز هستند

به دلیل مشکلاتی کارهای دیگر را نتوانستم وارد سیستم کنم .

آشتی کن پدرم ...

پدر !

پدر سوخته در باران

چقدر تابلوست درونت

کشته ی چشمت

کنتور آبم.

خیس است و تر

رها شده باد

که است که می خواند

جن و پریزاد.

آشتی آشتی آشتی

واژه ی چاق گوشتی

پدر پدر پدر

انتخاب آخرین مادر .

قبض از راه و کوره راه

چفتک فرسوده آبها

و جیبهای تهی از دوستت دارم ها

در سینه های تراش خورده از خنجر پدر !

گهیب را تو پیر کردی

گهیب لالایی‌های ما

آن که هم آب بود و هم کنتور پدر !

هم پا بود و هم نور پدر!

طراوت تبسم در بارش بی نانی

بر لبهای زخم و خشک ما ...

گوش جاویدان

برای زبان تیز و آهنین کودکانت

ستیز را آخرین کن

شب و چپاول چنگیز در راه

کودکانت تشنه‌ی آرامیدنن

و

خسبیدن در میان آرامشی بی هیچ

به نام مادر

کنتور هم بی نمره است

و من.


آشتی کن پدرم

مادرم در راه است .


گهیب:عروس

چفتک: قفل در و پنجره . دستگیره


این کار را در سال ۱۳۸۰ در خدمت سربازی نوشتم و امروز در آن تغییراتی حاصل شد . این شعر را با افتخار بسیار به (خانم ش سرافراز) تقدیم می کنم آنکه در کودکی هر گاه بی مادر می شدم مرا از شیر کودکش دریغی نبود .

اول کهنگی



تو بهتر شیر می دادی

گر چه من حیوان بودم

و خونت را پدر

می ریسیدم.

من اول انبساطم

اول درخت

جای ربط بی نقطه ی

زمان .

من اول زن بودم

گر چه تنم را کرم خورد

وماه

با خندیدنش خود را کشت.

من من اول

چقدر خوب می دید عکس قاب شده ی آینه ام را

آهایییییییییی" خط استوا :کمر زمین را ول کن

ما ترکیدیم.

لبهای بسته ی تکرار

زمزمه ی کوسه خوار

فریاد کنید : آخم توشه ی راهم

نازم نغمه ی سازم.

با این همه از یاد نبرده ام پدر

ای کاش تو مادر بودی اما

نه نه ...

اگر تو هم مادر بودی پدر

باز مادر میشدی

و من

دلم برای پدر یخ می زند

در این تابستان بی مغز .

چرا پدرم خوشگل نمی مرد

من صدای هارت و پورت درونش

را می شنوم .

تاول خودکارم بوی تو میدهد جوراب

پس من کهنه


من اول کهنگی ام

گر چه تازه عکاس شده ام.


اتاقک سرد ارث پدری

چندین سال است در اتاقک سرد ارث پدریم به خواب رفته‌ام و مادرم سفرش را هنوز کوتاه نیامده که حاصل جانش را خوانا باشد . پدرم که افتاده ی تاریخ آن روزی پاییز ۱۳۶۱ بود هم. خدا بی‌گاه از آسمان به سرم قلقلک گریه آوری می‌دهد . کنج می‌شوم بر اتاقک تا انزوای خویش را جا باشم. امروز هوا چه بسیار بود و تنها در سردی اتاقک چه جان کندن داغی داشتم . سرسره‌های بی ته تقویم. شهادت مرموز کسی‌ست که کرکره های مغزش را دوربین ندیده. حتا نشنیده ...خدا

فرهنگ لغت بندری (۴)


۱ انگواه:(angovah) توجه ـ نظر داشتن ـ تحویل گرفتن. حرف زدن و هم صحبت شدن

۲ جک:(jak) پارچ آب. کلمه انگلیسی می باشد.

۳ دولاخ: (Dolakh) جوراب

۴ دورونی:(Doroni)طنابی که از برگهای درخت خرما بافته می شود .

۵ رشمون :(Reshmon)نخ ـ ریسمان. معمولا به نخ نازک می گویند.

۶ کپوشا : (Kapusha) وازگون ـ وارونه و هر چیزی که به پشت بیفتد.

۷ شلال : (Shalal) بیهوشی ـ نیمه جان ـ میان خواب و بیداری

۸ گوزغ:(Gozegh) صدای کهره نر به هنگام جفت گیری که صدای کلفت و ممتدی است . او با این صدا ماده‌ها را به طرف خود می‌خواندو برای نرهای دیگر هشدار است.

۹ نیم پاتولون :(Nimpatolon)شلوارک ـشلوار کوتاه

۱۰ کوندوروک:(Kondorok)آدامس ـ چیز جویدنی


همان طور که در شماره قبل فرهنگ لغت قول داده بودم در این شماره معرفی ده نوع خرما را داریم .

۱ خشال (Kheshal):خرمایی است زرد رنگ که وقتی هنوز رطب است رنگ زلالی و روشنی دارد و در نوع خودش زیباست .

۲ خاله زاری (Khalezari): خاله زاری هم زرد رنگ است و مزه ی خنکی دارد و نسبت به بقیه ی خرما ها شیرینی کمتری دارد . از این رو خاله زاری بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد .

۳ ملنگونی (Malengoni): این خرما قرمز رنگ میباشد و سرش نسبت به ته خرما باریکتر است و نسبت به خرماهای دیگر ظریفتر و شکننده تر است به این شکل که اگر به خرمای نارس او چیزی برخورد کند دیگر رطبش به بار نمی نشیند و خراب می شود .

۴ سردنگ(Sordang): همان سرخ دنگ یا سرخ دانه است . این خرما برعکس شکل ظاهریش که زمخت و بزرگ است رطبی نازک دارد که برداشتش به صورت دانه چین صورت می گیرد.

۵ آل‌مهتری (َAl mehtari): رطب زرد رنگ و شکل تقریبا درازی دارد و جزوء اولین خرماهایی هست که ثمر می دهد .

۶ نغار (Neghar):نغار زرد رنگ است و از خرماهای دیگر بزرگتر و نیز جزوء اولین خرما هایی است که به بار می نشیند . به هنگام هوار باید از گرد نر خیلی زیادی استفاده شود تا بار دار شود .

۷ کین گرد (Kingerd): زرد رنگ است و نسبتا شکل گردی دارد .به خاطر مزه ی نا زیبایش این خرما زیاد مورد استفاده قرار نمی گیرد و بیشتر آن را تبدیل به سلنگ کرده و به حیوانات میدهند .

۸ زهره ای (Zohraei):زرد است و شکل خمیده دارد و به صورت ماه نیمه می ماند .

۹ شکری (Shekari ):قرمز رنگ است و همان طور که از اسمش پیداست بسیار شیرین است به طوری که وقتی هنوز نرسیده و کال است هم مورد استفاده قرار می گیرد .

۱۰ مرداسنگ (Mordaseng ):زرد رنگ است و شکل گردی دارد .مرداسنگ جزوء خرما های ممتاز است .

جایی برای همان همیشگی ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

باز هم جشنواره سوره به همان شکل و شمایل سالهای قبل است و نمایشهای به اجرا در آمده مانند فرم ده پانزده سال پیش اما خیلی ضعیف و سطحی.

کارهایی که فرم اجرایشان مانند تئاتر های استاد حبیب زاده و مرحوم زارعی است که در زمان خودشان تئاترهای بسیار خوبی بودند و گاهن به جشنواره های سراسری راه می یافتند و افتخاراتی را نیز برای استان می آفریدند .

اما چه چیز باعث شده که هنوز نمایشهایی با همان داستانها و اجرای بسیار ضعیف و فاقد هیچ گونه نو آوری و خلاقیت در جشنواره ای به اجرا در بیاید تا داوری که از مرکز می آید گمان کند که هرمزگان در تئاتر به گل نشسته است و تماشگران اندک هنر تئاتر با دیدن نمایشهایی کلیشه ای تعدادشان به ۰ برسد ؟

جواب این سئوال خیلی سخت نیست !

وقتی یک گروه نو پا با استفاده از یک متن قابل قبول در سالهای دور و یک اجرا در حد نمایش مدارس راهنمایی بتواند آن را در جشنواره استانی سوره شرکت دهد و از برکت سکه های طلا نیز بی نصیب نماند و همچنین مورد تشویق قرار گیرد چرا تلاش کند تا به نگاه جدیدی از دریا و زار و جنوب پیدا کند و باعث پیشرفت وترقی هنر تئاتر استان و از همه مهمتر خودش شود .(روی صحبتم با آن دسته از دوستان است که دغدغه تئاتر ندارند)

مشکل اینجاست که متاسفانه کسانی که متولی این جشنواره هستند بیشتر به لحاظ کمی فستیوال رابرگزار می کنند و کیفیت تئاتر ها را اصلا لحاظ نمی کنند. هر سال تعداد شرکت کنندگان را افزایش می دهند و از کیفیت جشنواره میکاهند که این اصلا به صلاح هنر انسان ساز تئاتر نیست .

به اقتضای شغلم رفتم تا از اجراهای جشنواره دیدن کنم . به محل اجرا که رسیدم شور وهیجان بسیار دیدم و استقبال بی‌نظیر . بعد از تاخیر بیست دقیقه‌ای داوران سلو سلو وارد سالن شدند تا نمایش را داوری کنند . داورانی که چند سالی می‌شود که پایه‌ی همیشگی‌اش برادر رییس حوزه هنری است که تا به حال نه کاری از او دیده‌ایم و نه شنیده‌ ایم ...

کسی که بعد از این همه سال که داور جشنواره بوده هنوز موبایل‌ش را در هنگام اجرای نمایش جواب می‌دهد و پیش می‌آید که برای صحبت کردن با موبایل به بیرون از سالن هم برود . بگذریم...

بالاخره نورها خاموش شدند تا نمایش شروع شود . صدای خنده و پچ پچ در سالن به وفور می‌پیچد انگار اینجا جنگ شادیست...

نورها روشن شد واجرا آغاز شد . صدای زنگ موبایل هم بر آلودگی صوتی سالن اضافه می شود . کمتر کسی حواسش به اجراست و اکثرا با بغل دستی شان حرف می زنند یا زنگ موبایلشان را تست میکنند وبه رخ دوستانشان میکشند و عکاس آنجا هم که اتفاقا برادر دیگر رییس حوزه است پی در پی فلاش دوربینش بر صحنه های نور پردازی شده ی نمایش می تاخت .

این در جشنواره کی درست می‌شود خدا می‌داند اما یک چیز را به یقین می‌دانم که تا این آقا بر سر ریاست حوزه باشد اینچنین است که هر سال پانزده تا بیست نمایش در جشنواره شرکت می‌کنند که فاقد کیفیت لازم هستند و کلی هزینه بر باد می‌رود و کلی هم به جیب...

دیگر خود مینابی‌ها هم که پای اصلی این جشنواره هستند از این نمایش‌های کلیشه‌ای خسته شدند . من با یکی از دوستان مینابی که صحبت می‌کردم می‌گفت این جشنواره فقط همین کارها را می‌پذیرد و اگر ما بخواهیم که در جشنواره کاری داشته باشیم ناگزیر باید نمایش‌هایی از همین جنس را کار کنیم.

دیگر حرفی برای گفتن نمانده . همه می‌دانند که در حوزه چه می‌گذرد و چه خواهد گذشت.

سغ کرمی

و‌َختی خیلی کوِچکروم زیاد لهر عومو ما مرفته و پهلو چوکی شو ون ممند.‌مورتو زیاد امه گپ ته نهه . به او زمون چوک خاشیه ولی پتو شو نهه دو تا که شو سر کنیم .یه شو که شو سردی و نئشی شهند به ایکو مورتو :بره یه تا پتو خاش بیا بی خوت تا شوون ایهمه کلومچ نبی . با خوم که فکر امزه امدونست اگه به مم ما بگم که ناوالت پتوش واگرم بیارم تو لهر ایشو ... په چه

بکونوم... خا ... امدونست.

جکیدم تو لهر خومون همه شو خوورن استاکو استاکو وامش وامش رفتم تو کنچیلی یه تا پتو همو طوری امسید و در رفتم .تو دلم چکک خاشه که دگه شوون چکو نازنم .مورتو تا ایدی پتو مرگین اگی: ای پتو هاده بی مه که گپترم تو او پتو مال مه واگه یه تا سیس همو طوری ایکه به ماو پتوو ایسی .

شو خلاصه زیر پتو خافتیمو تا مدی صب همو کوچک سغ که کرم ایزدن هندن جون رو پتو ما که گر مورتون خافتن و هر چه کرمن رختن روش .ا بد شانسی ما مم ما همو رو صب هنده به هوا زن عومو ما تا برن بازار . هندو پتو نازنین خو ایدی که سغ کرمی روش چغل اخاردن و کیف نکردن . یه تا جیغ اول کار ایزه ره یه تا مهر خاش ایوا و که نه جون ما ... ما ام نه خو ناز . مدی که مهری درد ناک پشت کمرم نخاردن ...جک امگه . اگی:هرس کره خر دیوس پتو اسیدن ادواردن تا سغ کرمی روی بخاوت . بی ما ایشوت تا ایتونست.

ما وا هر زور ضربی هسته ازیر مهری بخو مکنت و دو لوو دیریا ...

باغ خو فکر موزه ای پتو ایکه ارزش ایشسته که بی ما بزنت تا سیا بشیمو خیط جلو چوکون .(ما هم جون و کله داغ) امگو حالا که ایطو کان ارم تا بخوم بکردم تو دیریا . رفتم امزه وا دیریا هر چی ما ره غرک مونابو . نه سر ده سر جلو بودرم و بکی موناخا . پا بر که نگام که امدی خلایک جم بودن امگو شاید دعوا معوایی بودن . چن تا شو هندن تو هو جار مه شازه: موک .. موک

امدونست که به هوا مه هندن .بی خوم امگو ایوالله ارزش اتهه که ایشو بخاطرت وا هو شوزدن تو ای هوا ... دلم خاش و خنده نه لووم

امگو حالا که ایطو کان په باشتا بشته برم . رفتم دیریا ته اوشو ام همه نه دنبالم . همی طو حال مکه که امدی یه تا کایک پلوم ووستا . ناخدا اگیت: پسکه خر ... ای حالا کارن وا تو مم ایجا غش ایکردن ... هندی به خوت بکشی

امدونست که گازی گپن . دست ما شوگه او شو وا تو کایک . امدی که اوهو... مم ما تو کایک کفتن او کف اکردن شوتی رفتم زیر کچکی امگفت او هو خنک وا روش امزه ... چشمون خو واز ایکه و گریخ ایکه و ایگو : رودم تو زنده ای ...

فرهنگ لغت بندری (۳)

۱۳۸۶/۷/۱۲ ساحل خواجه عطاء


کرابو(Karaboo):اسب آبی. تقریبا چهل سال پیش این موجودات به کنار سواحل بکر بندرعباس می‌آمدند و آنجا استراحت می کردند .قدیمی‌ها خوب بیاد دارند.


کربه( Karba ): آفتابه ای که از گل ساخته میشد و مورد استفاده ی مردم بود.

ووغار ( Wughar):جزر. پایین رفتن آب دریا

سَمِر( Samer): معلق و پا در هوا. بی ثبات . (بیشتر این اصطلاح را ماهیگیران در مواقعی به کار می برند که قایق را بدون لنگر انداختن روی دریا شناور می سازند . )

تک( Tak):حصیری که با برگهای درخت خرما بافته می شود.

لوار( Laowar): به بادی گفته میشود که بسیار خشک و داغ است و معمولا از شمال به جنوب می وزد .

کفورک( Kaafuork):شوره ای که به لباس و پوست می نشیند .

رونگ( Rong): موجهای بزرگی که که زیر سطح آب هستند و هنوز نوک قله اش سفید نشده و کف نکرده است.

گنجر ( Genjer): عروس دریایی. این موجود به هنگام خطر از خود شیره ای تولید می کند که پوست را به مدت زیادی به خارش می اندازد و برای کسانی که پوست حساسی دارند عواقب بیشتری نیز دارد . (جنگر و خنجر هم گفته میشود )یک نوع چسب گیاهی هم به همین نام است.

خارشنگ( Kharsheng): آبشش ماهی . بیشتر ساحل نشینان از روی خارشنگ ماهی تشخیص می دهند که ماهی تازه است یا نه .


شعر هم اگر گفته باشم که بدتر...

شعر هم اگر گفته باشم که بدتر

نه علی بهداشت می داند

نه بورخس.

ماه در شب خردی ستاره ها را حذف می کند

من

شکل نان می کشم

جان می کشم.

چه حرفهایی

چه شعر هایی

کسی مرا درک نمی کند

کسی مرا خر نمی کند

کسی مرا در * نمی کند

خب حسابی

درکت کنند که زنده نیستی

خرت کنند که ناراحت می شوی

درت کنند که بر نمی گردی گم می شوی.

چشم براهم تا خدا بیاید

دست بر صورتم بکشد

و اگر دستش به دماغم خورد نگوید اووووووووووووو...

چشم براهم به اینکه گفتم نه

تا کسی به دیدنم بیاید

کسی که مهربان تر است

تا نبینم چرکین و زخمی دستی را.

چه حرفهایی چه شعر هایی

به کلاس اول که می رود یادم

سخت کتک می خورم

که شلوارم بی آنکه آرزو کنم خودش خیس میشد.

من در کنج این دنیای بزرگ تنها هستم

چه حرفهایی

شعر هم اگر باشد دیگر نمی زنمش

زنم را می گویم.

*(منظور بیرون کردن است)

۱۳۸۴/۳/۱۶ اتاقک سرد ارث پدری